برگردان شعر کوردی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات برگردان شعر کوردی
میان تاریک ترین روزهای زندگی ات هم ناامید مباش!
زیرا،
زیباترین باران ها زیر سیاه ترین ابرهاست.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
از زندگی ات لذت ببر
چونکه زمانی به پایان راه می رسی
به تابلویی برخواهی خورد که روی آن نوشته شده:
[برگشت ممنوع]
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
به مرگ بگویید که کجا می آید؟!
اینجا هیچ انسانی برای زندگی کردن نمانده است!
نه قلبی دیگر زیبا می تپد و نه وجدانی بیدار است!
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
می توانید مرا بیازارید اما
نمی توانید آرزوهایم را بگیرید
زیرا آزار و اذیت های شما،
به من می آموزد
که برای رسیدن به آرزوهایم بیشتر تلاش کنم.
به این خاطر با لجبازی شما من قوی تر شدم.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
وقتی به اندام خودم می نگرم،
زخم هایم چنان گل های شکفته هستند!
که خون از آنها می چکد...
وقتی نگاهم به دشمنانم افتاد،
زیر سنگینی بار نفرت،
پشتشان شکسته بود.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
دل های پاک خطا نمی کنند!
بلکه صاف و ساده هستند،
امروزه،
سادگی، پاکترین خطای دنیاست.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
هر کسی
که در زندگی من مشغول به بازیگری باشد
روزی آخرین قسمت بازی را
به او نشان خواهم داد.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
از مرگ نترس!
از آن بترس زمانی که زنده ای،
چیزی در وجودت بمیرد به اسم:
-- [انسانیت]
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
در کتابخانەی زندگی
دنبال دو کتاب گشتم
اول: کتاب دوستی بی منت.
دوم: عشق بدون خیانت.
به من گفتند:
در قسمت کتاب های تخیلی دنبالشان بگرد!.
شعر: تافگه صابر
ترجمه : زانا کوردستانی
[جنگ]
هرگاه که جنگ به سرزمینی پای بگذارد،
سربازها، ماهی می شوند!
گرفتار بر سر قلاب ها!
خانه ها، موزه می شوند
پر از تندیس
باغچه ها، گورهای جمعی و
پرندگان عاشق!
و رنگ چشم های جویبار
از آبی به شرابی مبدل می شود،
شراب ریخته بر خاک!
سرنوشت آدمی...
در جایی آزادی نیست و
در جایی دیگر، نان!
اما در سرزمین شارلاتان ها
نه نان هست و نه آزادی!
...
آزادی بی نان، توهم است،
و نان بی آزادی، هم اگر که باشد،
خشک است و تلخ!
چون چوب حراج بر شرافت است!
...
سرزمین های بسیاری را سفر...
روزگاری دور که پنهان نبودند،
با کهولت سن به دنیا آمدند،
قله های آلپ!
شاعر: دارین زکریا
ترجمه: زانا کوردستانی
امروز صبح
آسمان و زمین با هم قهر نبودند.
باران نبارید!
شاعر: دارین زکریا
ترجمه: زانا کوردستانی
بجز شب،
هیچکس گره از زبان بسته ی گل باز نمی کند،
گل عاشق!
شاعر: دارین زکریا
ترجمه: زانا کوردستانی
کوردم،
ساڵیانی ساڵە،
وەڵاتەم لە نێویانی کۆڵبندم هێلانە مە و
لە کۆڵ دەکیشەم!.
◇ برگردان فارسی:
کُردم،
سال هاست،
سرزمینم را در کوله ام گذاشته ام و
بر دوش می کشم!.
زانا کوردستانی
نەخشە ی قاڵیکەی خوویشکەم
نەخشونیگاریک بۆ لە کوردستان،
و من پار و دەسکی ره وسه !
یوە لە ژێر دەگەڵ پێنووس
و یوە لە سەرو دەگەڵ تفەنگ
سەربەستی ئەبافیگ!.
◇ برگردان فارسی:
طرح قالی خواهرم
نقشی بود از کردستان،
و من نخی بودم سرخ رنگ!
که یکی زیر با قلم...
ئەمن ئاڵایکی بێ وەڵاتم،
ئەتۆ وەڵاتیکی بێ سەربەخۆیی!
بڵا لە کەش و کۆشی هاڤ تنراو بێم
وەکۆ هه ڵه بجه بێ هەناسه،
وەکۆ کۆبانی له ئابڵۆقه ،
وەکۆ کورد اَنفال کراۆ،
گاهەس کوردستانی تر لە جیگای ئیمە هلهاتەوە!...
◇ برگردان فارسی:
من پرچمی بی سرزمینم،
تو سرزمینی بی آزادی!
بگذار...
دەسانت بەسیاگه
لێقەکانت بەتڵ و کەلەپا
چاوەکانت گراو و گرتوو
دڵت چوار پەت
لێڤت خوێنی و
خۆت ئەسیر!
لەشت هەلمی خۆڵ ئەدا
ئاه!!!
چما له کوردستان هاتوی!
◇برگردان فارسی:
دستانت بسته
پاهایت خسته
چشمانت اسیر
قلبت چهار تکه
لبت خونین و
خودت اسیر!
تنت بوی خاک می دهد
آه!!!
گویی...
کوردستان ئاڵای هەس،
بەڵام سەربەستی خێر!
وەکو گرتووی گراو
که دەلاقەکەی بوو
مونتەها باڵ و پەلی هل فڕین نیە!
◇برگردان فارسی:
کردستان پرچم دارد،
اما آزادی نه!
همچون زندانی
که پنجره داشت
اما بال پرواز نه!
زانا کوردستانی
ناڤی دەستەکانی دیموکراسی،
کوردستان وه شێراوه!
بێ کوڵاوڕۆچنه کی هەتا گۆم...
◇ برگردان فارسی:
میان دستان دموکراسی،
کردستان پنهان است!
بی روزنه ای حتی گنگ...
زانا کوردستانی
کی هشت مارس فرا برسد که یار
یواشکی جلویم را بگیرد و
با لبخندی امیدبخش بر لب هایش
به من مژده بدهد،
من بعد ای بانوان نگران پایمال شدن حقوقتان نباشید
دیگر خشونت بر علیه شما منع شده است
از این به بعد در هر خانه ای، در گوشه گوشه...
زیباتر از هر زیبایی،
تصورت، خارج از درک و خیال است!
آرام تر از موج دریایی،
اندیشیدن به تو هر غمی را می کاهد!
مهربان تر از مهر مادرانه ای،
صفایت، جلوه ای از خداوند است!
سازی، ناکوک،
اما صدایت، آرام تر از جوشش چشمه ساران!
شیرین تر از هر...