متن بیقراری عاشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیقراری عاشق
نور ماه از رخ زیبا و دلارام تو نیست؟
چرخ با گردش خود در پی احرام تو نیست؟
رشد آمار مجانین و مجانین خانه
تو بگو زیر سر خنده آرام تو نیست؟
همه مردم به تماشای پریشان شدنم
ای پری! زلف پریشان شدهات رام تو نیست؟
قد موزون تو بس...
می شود کوتاه بیایی
من جای خود
فصل ها هم در انتظار آمدنت
بهم ریخته اند
بیا ببین بهار دیوانه شده
و روز به روز دارد برگ میریزد
پاییز مو سپید کرده
تابستان هزار رنگ به خود گرفته
و از زمستان باران آتش می بارد
به راستی که عاشق تو...
تب کردن من بوسه ی تو، هر دو بهانه است.
تا خام شویم دل به دل هم بسپاریم.
باد، افتادهست در زلف رها، مانده هنوز
شعله در خاکستر این ماجرا، مانده هنوز
آسمان در چشم من رنگینکمانی بیدلیل
رعد در لبخند آن چشم بلا، مانده هنوز
چاه را لب تشنه خواندم، ماه را عاشق کشید
نقش او در سینهی این کهکشا، مانده هنوز
نغمهای گم شد میان نی،...
چو پر پروانهام در شمع حیران ماندهام
داغ عشقی کز ازل بر سینه پنهان ماندهام
در حریم بادهای کوهساران گریهام
بر درختی بیثمر چون ابر باران ماندهام
هر که دستی برد سوی من، گریزان میشوم
چون غباری در گذر با وهم عصیان ماندهام
نقش خاکم را بخوان از سطرهای خامشی...