وقت رفتن.../میگفت ، زودبرمیگردم/بوسه ، هنوز چشم براهست
از لعل لب شکرفشانت یک بوسه به صد هزار جانست
عاشق حاضر جوابی ات شدم که هیچ دوستت دارمی را بی بوسه نگذاشتی...
به دیدار (تو )می آیم برایم بوسه ای دم کن!
ز تلخ گویی من عیش عالمی تلخ است به بوسه ای چه شود مرا دهان بندی
عشق یعنی چیدن یک بوسه از لب های یار عشق یعنی سوختن یک شمع در شب های تار
ای لبانت بوسه گاه بوسه ام خیره چشمانم به راه بوسه ات
یک بوسه ربودم ز لبت دل دگری خواست