بیو غمگین
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات بیو غمگین
من، پشیمانم با دو صد داغ توبه، به پیشانی
با مستی خماری عجین گشتم، توبه چه می خوانی؟!🍷
........
فیروزه سمیعی
ترس!
ای گنهکار ازلی؛
تو تبعیدگر عشقی...
فیروزه سمیعی
زندگی عجیبه
وقتی به خودت میای و میبینی داری عشق رو به رگ های یکی دیگه تزریق میکنی
قلب مریض تو قرار بود چیکار با قلب مرده ی من بکنه؟
زندگی تنها بهانه ای بود
برای مردن
می توانست خورشید را برایم از آسمان بیاورد
او که چشمانش
معادله ی حل نشده ی فصل ها بود ...
در انبساط سرد آغوش سنگ
در حیرت پیله ای لرزان در باد،
می توانست برایم ماه را به زمین بیاورد،
او که دستانش
اجابت هزاران ستاره ی فرو افتاده بود......
تا آنجا راهی نیست،ولی نآیی نیست
روزی یک پادشاه به وزیرش میگه
تواگر پادشاه بودی چیکار میکردی ؟
وزیر گفت: من اگر شاه بودم
رفاهی برای مردم ایجاد میکردم
که هیچ وقت حسرت به دلشان
نداشته باشند.....
پادشاه ازسخن وزیرش عبرت گرفت ودستورداد فردا اعدامش کنند
که دیگر هیچ وزیری همچنین فکری نکند........
من در ثانیه های کشدار
و ساعت های لجباز
و عقربه های نیش دار
در انتظار نیامدنت
زنگ می زنم🕛
فیروزه سمیعی
مرحمی نیست در این غمکده جان فرسا
راز دل سرگشته را گفتم
رفتی نپرسیدی غم دل را
فیروزه سمیعی
از چشمانت بپرس
چند بهار
پرستو
در پستوی نگاهم
لانه کرد و
به هوای آسمان ابری تو پرواز
سیب سرخ
چرا به لبانم
رشک می ورزد
و
رنگ های نارنجی و زرد, شرابی
چرا این قدر به من می آیند
آری
زمستان با من شکل
بهشت بود
که خدا
از...
دیگه چجوری بهت بفهمونم ازت ناراحتم؟
هنوز می تپد
بر تن سپید کاغذ
قلب سیاه کربنی...🖤
دنیا خیلی بهم بدهکاره
یه کودکی خیلی زود گذشت
یه جوونی که اصلا نداشتم
و...
بی خیال
سختیش صد سال اوله ...
دست بیدادگر زمان بشکند
که تبر گشت بر تن فرهاد🌾
فیروز سمیعی