شبان آهسته میگریم، که شاید کم شود دردم تحمل می رود اما... شب غم سر نمی آید! ️
امیدها شبیه هم نیستند دست یکی به آسمان چنگ می زند دست یکی به انسان دستهای انسان ها شبیه هم نیستند یکی خاک را به باد می دهد یکی عمر را انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند یکی زندگانی می کند یکی تحمل ...
تو را با غیر میبینم ، صدایم در نمی آید..! دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید..! نشستم باده خوردم ، خون گریستم، کنجی افتادم .. تحمل میرود اما شب غم سر نمی آید..!
این همه فاصله را نمی توانم تحمل کنم خوبِ من طاقتم کم است کم تحملم دارم اتمام حجت میکنم باید دستم را که دراز میکنم برسد به گونه ی زبر مردانه ات بازوی گرمت یا یقه ی پیراهنت بیش از این فاصله را تاب نمی آورم من کم تحملم
حوصله داشته باش،قیمت عشق همیشه بیش از تحمل آدمیزاد بوده است.