شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
تپشهای جنون را می شمارم؛عطشناکیِ دل را می نگارم؛برای بودنت در لحظه ی حس،دلم را دست قلبت می سپارم!شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)...
از زیستنِ بی تپشِ عشق، چه سیرم/بی عشق، نفس قبض شود؛ زود بمیرم/چون جامه ی احساس، به تن کرده دلِ من/باید که همه، کامِ دل از، عشق بگیرم/شاعر: زهرا حکیمی بافقیکتاب دل گویه های بانوی احساس...
آواز کن حسّ تبی با دلِ خود!پرواز کن تا تپشی؛ تا دلِ خود!وقتی، دلت، می تپد از، بلبلِ مهر،در یاد کن یا تبِ گُل؛ یا دلِ خود!شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس....
می تپد قلبم و با هر تپشی قصه عشق ترا می گوید...
قد کشیده اندگیسوان من در عاشقانه هایتتا که بی تاب کند تپش های قلب بی قرارت راآن لحظه که در باد به رقص در می آیندو عجولانه تیر عشق را بر قلبت روانه می سازند!...بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
همه می گویند:اگر کسی را دیدی؛و قلبت به تپش افتاد؛ یعنی عشق!!ولی من تو را که میدیدم،قلبم آرام میشد......