متن تپش
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات تپش
دستت را میگیرم، حتی اگر نباید.
نفسهایم روی گردنت میلغزد و دیوارها راز ما را میشنوند.
هر نگاهت در من آتشی ممنوع میافروزد، و من بیشتر میخواهم…
با جسارتی که مرزها را میشکند، تو را به خودم میکشم.
تا آخرین نفس،
به کنارم بمان؛ نرو!
با تو،
دلم،
پُر از:
تپشی عاشقانه است.
تپشهای جنون را می شمارم؛
عطشناکیِ دل را می نگارم؛
برای بودنت در لحظه ی حس،
دلم را دست قلبت می سپارم!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (الف احساس)
از زیستنِ بی تپشِ عشق، چه سیرم/
بی عشق، نفس قبض شود؛ زود بمیرم/
چون جامه ی احساس، به تن کرده دلِ من/
باید که همه، کامِ دل از، عشق بگیرم/
شاعر: زهرا حکیمی بافقی
کتاب دل گویه های بانوی احساس
آواز کن حسّ تبی با دلِ خود!
پرواز کن تا تپشی؛ تا دلِ خود!
وقتی، دلت، می تپد از، بلبلِ مهر،
در یاد کن یا تبِ گُل؛ یا دلِ خود!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس.