متن خاطراتت
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خاطراتت
تار و پودم را به دست باد و باران میدهم
خاطراتت را به آغوش خیابان میدهم
آرزوهای بزرگی را به سر پرورده ام
تمامش را به دست سرد طوفان میدهم
تا بدانند اندکی از روزهای تلخ را
شرح دردی را که من دیوان به دیوان میدهم
عاشقی در روزگار سرزمین...
خاطراتت ابر میشوند و چشم هایم بارانی ...!
جان کندن یعنی
عطرها بمانند
وبچسبند
به خاطراتت.
خاطره های تو همان لباسی است
که تنگ و قدیمی شده،
ولی من نمی توانم
از پوشیدنش صرف نظر کنم!
و در تنهای هرشب یواشکی بر تن می کنم...
ارس آرامی
به پاییز می مانند
می شنوم
می شنوی! ؟
خاطرات
برگ برگ
بر سنگفرش دل نقش می بندند
و فریاد می زنند نامت را ...