متن دلنوشته عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته عاشقانه
دلم اون لحظه هایی رو میخاد ک
سرم کنار گردنت بود عطر گردنتو نفس میکشیدم توام تموم بدنت سُست میشد گردنتو کَج میکردی..
.. ب همین زیبایی..
به او بگویید دوستش دارم !
بگویید تو قشنگترین پدیده روزگارم بودی !
اصلا با تو قوانین فیزیک تعدیل می شد
و زمان متوقف !
بهش بگویید تو پنهانی ترین ، پنهانی دنیای من بودی !
که حتی پنهانی بهت فکر می کردم !
درسته ، نداشتمت ؛ ولی همیشه...
°پشت آن \مراقب خودت باش\ گفتن هایت،
دلواپسی های روزانه ات، لبخند ها و اشک هایت،
\دوستت دارم\ های فراوانی نهفته اند!
تو می گویی: \مراقب خودت باش\
و من می شنوم: \دوستت دارم\:)))))
جوابت را می دهم: تو هم مراقب خودت باش!
و لطفا بشنو: من هم دوستت دارم:))))...
در پس سیاهی شب،
در زیر نور ماه،
در هوای سرد و دل پذیر،
در آن جایی که بار اول دیدی اش، چه لذتی دارد که بدون هیچ ترسی دستان گرم و پر حرارتش را در دستان سردت بگیری،
با عشق در آغوشش جای گیری،
و از گرمای بدنش، گرم...
یک حسی
مثل حس دلتنگی مرا خواهد کشت
شاید اگر نیایی
مثل یک مرداب کهنه
توی آن فرو میروم و
از هر چه بودن است
ساقط خواهم شد؛
دلتنگی ام معلولی بی دلیل است
نمی داند چرا هست؟
نمی داند چرا سال های سال است
چسبیده بیخ این گلوی بی...
وقتی چشم در چشمش شدم،
دست و پایم را گم کردم...
چشمانش در زیر آن نور درخشان آفتاب، عجیب می درخشید و رنگ خاصی داشت...
با نگاهش در آن هوای سرد پاییزی، حرارت داغ و آتشینی به وجودم پاشید...
تپش قلبم را بالا برد...
در زیر باران،
از درون داغ...
عاشق که بشی،
درد داره...
آه داره...
سختی داره...
اشک داره...
بغض داره...
دلی پر از خون داره...
دلی پر از درد داره ...
دلتنگی داره...
انتظار داره...
ولی اعتماد و عشق رو... بیشتر از حد تصوری که می کنی داره...
ناز (نازنین)
وقتی نیستش، براش می نویسم...
از دلم براش میگم...
از حسی که بهش دارم براش میگم...
از تپش قلب تندم براش میگم...
از برق و رنگ چشماش براش میگم...
از نگرانی و دلشوره هام براش میگم...
از ترس و بی قراری هام براش میگم...
از گرمی و حرارت داغ بدنم...
عسلی :)
رنگ چشماشو میگم...👀
خیلی قشنگن...✨
زیبان، به زیبایی شب...🌌
درخشانن، به درخشانی ماه...🌕
شیرینن، به شیرینی عسل...🍯
دیوانه کنندن، به دیوانه کنندگی روان گردان...🦋
عاشقم کردن،
درست مثل برق و باد...🌪️
پس ببین چه قدرتی داره این چشمای عسلی تو... !
نه مجرمه،
نه دزد،
نه کلاه بردار،
نه قاتل،
نه خلافکار،
نه مافیایی،
نه ساقی،
نه معتاد...
فقط جرمش اینه که دلمو دزدید...
کلاه قلبم و برداشت و از خط قرمزام عبور کرد...
قاتل عقلم شد و احساسم و زنده کرد.. .
ساقی چشمام شد و وقتی خمار بودم برام...