متن دلنوشته عاشقانه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دلنوشته عاشقانه
دوستت دارم هارا به روش های مختلف برایت ابراز میکنم...
گاهی با گفتن
گاهی با شانه زدن موهایت
با انداختن پتو روی بدن سردت هنگامی که ناخواسته از خستگی روی مبل به خواب رفته ای
با شاخه گلی غیر منتظره
با گرفتن دست هایت هنگام نگرانی
با نُت های گیتاری...
میگم مهتاب...؟
+جانم محمد؟!
چی تو خودت داری ک انقد باهات ارومم،،ب قول حامیم، تو وضعیت سفیدم باهات...:)
+متضاد منی ولی رفیقم باهات...:)
من سیاه و تو سفید ،فرقمون زیاد...
+اما جالب اینع کاملا ب هم میایم...:)
تیرگی من با روشنی تو قشنگع بعد شب تیرع ،روشنی صبح....
+تو دلیل...
«دلنوشته عاشقانه»
حالا که تقدیر ، تو را
به دریچه ی قلبم کشاند
بیشتر بمان...
تو که اینگونه بیخبر دل می بری
بی اِذن هم نرو...
مهمانخانه ی دل را با فرش کاشان
مزین کرده ام...
کفش هایت را به در کن...
چایی ات را بنوش...
در کنار مردی از...
به خاطر خودت می گویم دوستم داشته باش
که در سالن انتظار، بلیط سینما را صدبار نخوانی که سرت را گرم کرده باشی.
که در اتوبوس راحت بخوابی و نترسی ایستگاه را جا بمانی.
که اس ام اس ساده ی رسیدم، بخواب، دلت را خوش کند.
که در مهمانی کسی...
او برای من مثل یک کتاب بود
که اگر از جلدش می خواستم قضاوتش کنم می توانستم بگویم او عبوس و متکبر است و همیشه سعی می کند عصبانیت ذاتی اش را پشت سکوت ساختگی اش پنهان کند
اما وقتی قلبم را به روی او گشودم
وقتی مرا به قلبش...
اگر میتوانستم باز باتو باشم
همه ی ثانیه های عمرم را نگاهت میکردم
بی آنکه پلک بزنم یا حتی نفس بکشم
فقط نگاهت میکردم
غرق چشمان قهوه ای رنگت میشدم
مژهای چشمانت انگار برگ های درخت ارغوان
دستانت ساقه ی درخت برباد رفته
و لب هایت ک لب های من...
کاش می شد که شبی از دلِ باران برسی
در عبور از گذرِ خیس خیابان برسی
حسرت تابش مهتابِ رُخت مانده به دل
کاش یکباره سحر، از پسِ طوفان برسی
مانده ام حبس ابد در شبِ سلّول غمت
تا به فریاد من این گوشهٔ زندان برسی
گر نباید که مرا...
ضربان قلبم!
در کنارم ندارمت
در آغوشم نیستی
عصرها چشم انتظار ورود گرمت به خانه ام نیستم!
اما خودت خوب می دانی
که همین گاه به گاه شنیدن صدایت
تنها دلیل موجّه ست
برای تداوم نفس کشیدنم!
به قلم شریفه محسنی `شیدا`
آغوشت دریاست...
آغوشت دریاست...
آغوشت دریاست...
و من چون ماهی سیاه بخت تنهایی هستم
که در تُنگی کوچک اسیر است
و دستی او را
در انتهای ساحل متروکه ای، رها کرده!
افسوس
که تنها نصیبش از دریا
نگاهی ست پر حسرت از دور و
داغی ست مانده بر دل ......
لب های من، لبخند را با هَیاهو روی لبانت
به تعبیر می نشینند
لب های من با بوسه های تو بلاتکلیف می شوند!
راز ِ بوسه هایمان روی صورتم می لغزد و راهی برای پنهان کاری از برایم نمانده است !
آرام آرام بوی تازگیِ تنت میپیچد
در جان ِ...
فاصله ی من تا تو میشود زندگی به شرط عشق با موج های میزانی از ماندن های روشن
با قطره های ریز ریزی از بوسه های گرم!
شکوه چشمانت دلم را امیدواری
می دهد به نگاهی شاد !
وصدایت نور را تزریق میکند در بزم ماه با حال و هوایی...
اهنگ دریا گرشا رضایی پلی بود.. تکیه شو داد ب ماشین مشکی رنگش و عمیق خیره شد ب گوش ماهی های لب ساحل ک هرسری موج بهشون برخورد میکرد
تعدادیشون رو باخودش میبرد،وجودش اینجا بود اما انگار حواسش جای دیگری بود،نزدیکش شدم انگشتمو اروم روی دستش کشیدم،بالاخره ازاون حال و...
نزدیک سحر است ،حتما خوابیده ای ،خوابت خوش جانا
اگر می خواهی کسی را نفرین کنی بگو الهی \عاشق ،منتظرو بی خواب شوی \
این سه تا برای آنکه طومار یکی را بپیچد کافی است
کاش میشد خوابید و خواب شما را دید .
خواب شما را دیدن شگون دارد...
وقتی می گویی چه خبر
دلم می لرزد ،می خواهم بگویم اتفاق تازه اینست که من امروز هم عاشق تو هستم
مگر می شود عشق توً اتفاق تازه هر لحظه ام نباشد
سولماز رضایی
فقط چند روز از عمرم را عاشقت بودم
حتی خودت هم نفهمیدی
مالیخولیا دارم انگار
قبل از آن را یادم نمی آید بعد از آن هم چنگی به دل نمی زد
انگار فقط آن چند روز بود که پر از انگیزه و عشق بودم
تو خوشحالم کرده بودی بی آنکه...
برای گفتن دوستت دارم خیلی به خودت سخت نگیر
تو وقتی چیزی هم نمی گویی میدانم دوستم داری
مثلا وقتی برایم چای میریزی خیلی دوستت دارم را صد بار گفته ای
سولماز رضایی
دلم یه زندگی میخواد!🙃🙈
که کل روز باهم باشیم ک خوش بگذرونیم!
با دیوونگی دنیا دیوونه بازی در بیاریم!
کاش چرخ و فلک زندگی،وقتی به بالا ترین نقطه می رسید ،متوقف میشد!
اونم برای همیشه
اونطوری میتونستیم .........درحال تماشای ستاره ی بختمون پیر بشیم و با نگاهامون جون بدیم=]
رهایی...
تو میگویی عشق! من میگویم ترس!🙃😅
میدانی ترس از چی؟ ترس از خرد شدن،ترس از دست دادن،ترس از تنها شدن..!
تو میگویی آزادی،من میگویم اسارت!
اسارت بین حس های مختلف حسرت،دلتنگی،محبت و حتی حسادت\!
چشم هایم را بستم تورا دیدم!
عجیبه،چشم هایم را باز کردم بازهم تورا دیدم!
انحنای لب...
در کنارت مینشینم
بودنت شبیه طعم تمام ابدیت است
نفسهایم طعم نارنج تو را می دهد
ماه و خورشید
تا بحال به این زیبایی نبوده است