می گویی دوستت دارم.... هوا بَرَم می دارد... سبک می شوم...می شوم پَر قو... آن قدر بالا می روم که ... آسمان آغوش تو... می شود سرزمین عاشقانه هایم...
روزی که بوسیدی مرا ! تب کردم و گفتی... واگیر دارد عشق ... امیدی به درمان نیست !
گناه همه ی بوسه های عاشقانه.. به گردن من.. من به پای دوستت دارم.. سر که هیچ.. جان می دهم.. من و عشق که .. با هم این حرف ها را نداریم..
تو با همه فرق داری هرکس آمد... خاطره ای درمن جا گذاشت و رفت... اما تو آمدی و... تمام مرا با خودت بردی !! ️️️
تُ بارانیت را بپوش من چتر برمی دارم ... بغض هایمان را که قدم زدیم باران را بهانه کنیم ... و دلتنگی هایمان را روی شانه های هم بباریم !!
پاییز ... عزیز دُردانه ی فصل هاست... سوگُلی دل های عاشق... فصل باران های زود به زود بوسه های خیس...️ و چترهایی که .... عشق را خوب می فهمند...
لیلی شدنم باز در آغوش تو حتمی ست... مجنون شو و در کوه و بیابان ... بغلم کن !!
دوستت دارم را... آهسته بگو... آرام آرام... نرم نرم... می خواهم ... عشق به خوردِ جانم برود !
لیلی شدنم باز در آغوش تو حتمی ست مجنون شو و در کوه و بیابان بغلم کن !!
دلم آغوش می خواهدبپوشانم تن عریان غم ها را...
بلند و عاشقانه می بوسمت... می خواهم صدای عشق دنیا را بر دارد.
رنگ صدای تو را دوست دارم... رنگ صدای تو سپید است... سپیدِ مایل به عشق... با رگه هایی از آفتاب و باران... حرف بزن ! من به ملودیِ خوش آب و رنگِ صدای تو... دل بسته ام !
ادامه ی چشم های تو... می شود دریا... می شود اقیانوس... و من قایق بی پارویی که... موج به موج... غرق توام !....
من هوایی بارانی ام... این روزها... جان می دهم... برای پرسه های عاشقانه... بی چتر بیا... خیس خیس... در من قدم بزن...
. تو با عشق مو نمی زنی ! دُرُست شبیه سیبی ... که از وسط دو نیم شده است... ولی نه ! تو شیرین تری... خوش آب و رنگ تر ... وسوسه آلودتر...
لیلی شُدَنم باز در آغوش تو حَتمی ست... مَجنون شو و در کوه و بیابان بغلم کن !!!️
بوسه را... لای حریری از عشق بپیچ... دوباره وسوسه ام کن! عزیز دلم.... از جاذبه ی لب های تو... سیب های بهشت هم.... به گناه می افتند... چه برسد به من! که آلوده ی توام...
رو به هر راهی که می روم... رو براه توام... رو به راه سرزمین آغوش تو... رو به راه چشم های تو... من ... حالِ دلم همیشه با تو روبراه است...️ ️️️
گناه همه ی بوسه های عاشقانه... به گردن من... من به پای دوستت دارم... سر که هیچ... جان می دهم... من و عشق که ... با هم این حرف ها را نداریم...
به چشم هایم که چشم می دوخت... نفسم می بُرید... بعدها فهمیدم... عشق... خودش می بُرد و می دوزد... گوشش هم به هیچ چیز و هیچ کس بدهکار نیست...️
و چشم های تو همان کافه ی دنجی است که قهوه هایش حرف ندارد!!!
آغوش تو... تن پوشی ست... پُراز شکوفه های سیب و انار... من با تو چهار فصل بهارم...
. لیلی شدنم باز در آغوش تو حتمی ست... مجنون شو و در کوه و بیابان ... بغلم کن !!
فصل بهار را از همه ی فصل ها بیشتر دوست دارم و ماهِ اردیبهشت را و روزِ بارانی را و لحظه ی بوسیدن را عشق را ، تو را ... من تو را از همه بیشتر دوست دارم !