شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
گفتند: « شتاب کن زندگی یک دم است »گفتم: در این هوایِ ترس و گریز،مکث مرگِ شعر من است....
لااقل به خوابم که می آییبا آغوشت بیا،برای برگشتن شتاب نکن،و چه اشکالی دارد اصلاً؟ خواب است دیگر! گاهی جا بمانفکر کن خواب بوده ایفکر کن خواب دیده ایفکر کن خواب مانده ایلیلا کردبچهبخشی از یک شعر...
قطار عمر می گذرد به شتابولی ز کجا بگذرد؛ز سبزه زار و دشت و ز کوه،کویر یا که بیابانهمان تفاوت است از گذار زندگیهامان ......
️شتاب داشته ام براے ابراز عشقبراے مست شدن در عطر نفس هایتبراے پرواز در سرزمین قلبت براے آغوشت،وقتے پیچک وار دستانت تنیده مے شوند دور تنِ مشتاقمبراے رقص لب هایت بر گوش هایم وقتے ترانه ے خواستن سر مے دهند ..من براے داشتنت بودنتشتاب داشته ام ....️️️...
وقتی کنارمیجایی برای هیچ شتابی نیست مقصد همین حضورمن و توست عاشقم باش...
خوشبختی ؛همین درکنار هم بودنهاست.همین دوست داشتن هاست.خوشبختی ؛همین لحظه های ماستهمین ثانیه هاییست که در شتاب زندگی گمشان کردیمخوشبختی یعنی همین لحظه های نابِ باهم بودن...
️️خوشبختی ....در کنار هم بودنهاست، یاکه همین دوست داشتنهاستخوشبختی ...همین لحظههای ماست، یاهمین ثانیههایی استکه درشتاب زندگےگمشان کردهایم ️️...
و حدس می زنم شبی مرا جواب میکنیو قصر کوچک دل مرا خراب میکنیسر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ایولی برای رفتنت عجب شتاب میکنی...