شعرهای حسن سهرابی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعرهای حسن سهرابی
کوی یار
خوش آن ساعت که من در کویِ یارم
برآرم نغمه ها من با سه تارم
اگر چه اینچنین من بیقرارم
بجز پیمان او در دل ندارم
حسن سهرابی
شاعر دیوانه
این شاعِرِ دیوانه که دِل خون شده است
دیر گاهی است اَسیرِ دِلِ مجنون شده است
قطره اَشکی که گریخته است ز جهان کلمات
اِشتباهی نصیبِ منِ محزون شده است
حسن سهرابی
ریاکار
آن یار که می گفت که دیوانه ما بود
مجنون و گرفتار و در بند جفا بود
بیهوده ببستم دلم را به وفایش
ابلیسه ریاکار و فرزند خطا بود
حسن سهرابی
چه کنم
چه کنم تو را که دیوانه ای
ز بهر می عاشق میخانه ای
دل زتو من هیچ نَبُرَم ای رفیق
گر چه تو خود رفیق هر خانه ای
حسن سهرابی
نبرد
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
غزلها با رباعی در نبرد است
در این بازار سرد شاعرانه
دلم تنها اسیر کوه درد است
حسن سهرابی
معجزه
حسن سهرابی
معجزه تا که از جانب
معشوق نباشد
نیرزد به پشیزی،
چو تو در میانه باشی
به طواف رفتن امّا
کعبه و خدا نخاهد.
حسن سهرابی
راز خلقت
شاید صدای تو رازِ خلقت است
در بیکرانه هستی
ومن قطره ای بی پناه
ایستاده مقابل عظمت اقیانوس چشمانت
حسن سهرابی
Instagram.com/sohrabipoem
اِنگار که دلبری به سوی ما می آید
اینگونه غریب و بی صدا می آید
امروز در این وادی پُرحادثه ام
اینگونه عجیب بوی جفا می آید
نخواهیم گذشت
حسن سهرابی
از ساقی این سَرا نخواهیم گذشت
از بازی حیله ها نخواهیم گذشت
از هر چه که بگذریم تا آخر عمر
از بانی این بلا نخواهیم گذشت
خیانت
حسن سهرابی
از آن روز که من خیانتت را دیدم
بی تو من به این جهان خندیدم
گر چه خشکید دلم از هوس و حیله تو
همچو آن اَبر بهار از آسمان باریدم
اسیر
حسن سهرابی
با آنهمه عشق اَسیرم کردی
از بازی زندگی تو سیرم کردی
با آنهمه دلدادگی و شیدایی
در دور جوانی ام تو پیرم کردی
قطره آب
قطره آبی کوچک و بی ارزشم در آسمانها من
ولی
در زمینم،
قطره آبی ناگهان سیلی خروشان می شود
بوسه باران
دِلبرا
دیوانه و معشوقه ای اَندر قفس
داری ولی،
بی محابا ، بوسه بر
لبهای بی اِحساسِ باران می زنی.
چه کنم
چه کنم تو را که دیوانه ای
ز بهر می عاشق میخانه ای
دل زتو من هیچ نَبُرَم ای رفیق
گر چه تو خود رفیق هر خانه ای
نَجوای تو را دوش شنیدم دنیا
آن راز بزرگ که گفته ای با دریا
دردا که چه غمگین و غضبناک شدی
از این همه بی مهری و بد گوهری انسانها