«سعدی» که هوای باغ و بستان می کرد/ در روی زمین سفر فراوان می کرد گر از «کرونا» شنیده بود اوصافی/ خود را به حصار خانه زندان می کرد!
هشدار! به دوستان خود غم ندهی/ بیماری و درد، جای مرهم ندهی بی ماسک مرو ز خانه ات بیرون، تا/ ای جان! «کرونا» به خلق عالم ندهی
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاسک / بهر طلب طعمه پر و بال بیاراسک بر بال و پر خود ژل و الکل زد و فرمود / امروز دهان همه مان صاف شد از ماسک پایین تر از این گر بپرم از نظر تیز / بینم سرموی وزغی سوخته...
روز جهانی چپ دست ها مبارک گفتم که هزار ایده در سر دارم یک عالمه فکر بکر محشر دارم من جزو اقلیت مشهورم و خب باهوشم و ذهن جستجوگر دارم گفتند چه فرقیست میان تو و ما آرام بگو اگرچه باور دارم خندیدم و آرام به گوشش گفتم چپ دستم...
از کشف تو ای حضرت رازی همه راضی این خیل عظیم متقاضی همه راضی آقای معلم زتو ناراضی و بنده غیر از من و آقای نیازی همه راضی از کار تو ای ساقی پر کار محله جمشید و فری فرخ و نازی همه راضی شادند ز کشف تو دبیران و...
او که از رفتن تو سود زیادی برده پدرم هست که از خرج عروسی، در رفت!
برای بیمارستان "نکویی" قم قلمی شد: - سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آنست که او را به نکویی نبرند !
کلنگ توسعه بوسید تربت قم را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند!
صوفیان وا ستدند از گرو می همه رخت بنده از شرم شدم پشت درختی پنهان!
من بیچاره هم از اهل سلامت بودم بس که رفتم به چکاپ این همه بیمار شدم
تو را ز کنگره عرش می زنند سفیر! چرا به کنگره شعر می روی شاعر؟!
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد! بی خبر بود که ما مشترک کیهانیم
به آب روشن می عارفی طهارت کرد و رفته رفته به این کار زشت عادت کرد!
دختری با مادرش در رختخواب درد و دل میکرد با چشمی پر آب گفت مادر! حالم اصلا خوب نیست زندگی از بهر من مطلوب نیست گو چه خاکی را بریزم بر سرم روی دستت باد کردم مادرم‼ سن من از 26 افزون شده قلب من آتش گرفته خون شده هیچکس...