از کشف تو ای حضرت رازی همه راضی این خیل عظیم متقاضی همه راضی آقای معلم زتو ناراضی و بنده غیر از من و آقای نیازی همه راضی از کار تو ای ساقی پر کار محله جمشید و فری فرخ و نازی همه راضی شادند ز کشف تو دبیران و...
او که از رفتن تو سود زیادی برده پدرم هست که از خرج عروسی، در رفت!
برای بیمارستان "نکویی" قم قلمی شد: - سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آنست که او را به نکویی نبرند !
کلنگ توسعه بوسید تربت قم را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند!
صوفیان وا ستدند از گرو می همه رخت بنده از شرم شدم پشت درختی پنهان!
من بیچاره هم از اهل سلامت بودم بس که رفتم به چکاپ این همه بیمار شدم
تو را ز کنگره عرش می زنند سفیر! چرا به کنگره شعر می روی شاعر؟!
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد! بی خبر بود که ما مشترک کیهانیم
به آب روشن می عارفی طهارت کرد و رفته رفته به این کار زشت عادت کرد!
دختری با مادرش در رختخواب درد و دل میکرد با چشمی پر آب گفت مادر! حالم اصلا خوب نیست زندگی از بهر من مطلوب نیست گو چه خاکی را بریزم بر سرم روی دستت باد کردم مادرم‼ سن من از 26 افزون شده قلب من آتش گرفته خون شده هیچکس...