شعر کوتاه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر کوتاه
اگرچه کرم ِ کوچکی هستم
با پیله ی تنهایی به دورِ خود،
-اما؛
رویای پرواز
در خیالِ پروانگی ام،
جاری ست!
بر پرده ی چشمانم
اکران شو...
حالا،
وقت نمایشِ
حضور توست!
لبخند که میزنی
تبسم کنان خورشید
دست زمین را می گیرد
و متولد می شود صبح
در پس لبخند تو
هر شب،
دوستت دارم هایمحبوس در سینه ام،
با مرورِ خاطراتمان
از چشم هایم
-قطره،
-قطره،
می چکد!
لیلا طیبی(رها)
افسردگی ی مزمن گرفته اند
پنجره های اتاقکم...
آه!
سال هاست، تنها دلخوشی شان
--طلوع آفتاب است.
لیلا طیبی (رها)
عصرها برایت چای دم می کنم،،،
تو اما ،،، نیستی!
هر بار چای ی از دهن می افتد؛
مانند دوستت دارم هایت!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
به موجی بند است دوستت دارم های حک شده بر ساحل
نگهت داشته ام
آنجا که « رز » ها
رازها دارند
همان موعد همیشگی آمدی
در را گشودم
اما
صدای باد بود...
من شعرم را گاهی
دم می کنم
و با فنجان سفید سفالی
انگشت در انگشت
به بالکن می روم
و
هورت می کشم
تفاله های ترس را
غم جهان چنان بسیار
اما
دیده به شوق دیدنت بیدار
شب گذر نکرد اینسان
از بلندای روزگارانم
در ازدحامِ خیالاتِ شلوغم؛
--در این شهر،
تو،،،
شبیه هیچکس نیستی!
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
مهر آمده ست وُ،
دارم کوچه های شهر را
مشق می کنم؛
تو نیز،
به پس کوچه های قلبم،
سری بزن نازنین!
لیلا طیبی (رها)
بد تر از عاقل شدن مجنون را چه غم؟!
باور عقل نکن،راهی به جز انکار نیست
ملیکانقدی(پناه)