پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است درگذشت شاعر و غزل سرای معاصر زنده یاد محمدعلی بهمنی را به خانواده محترم اوو اهالی فرهنگ و هنر تسلیت عرض می نماییم. روحش شاد و یادش گرامی باد....
مرا دفنِ سراشیب ها کنید که تنهانَمی از باران ها به من رسد اماسیلابه اش از سر گذر کندمثل عمری که داشتم...
تو بگو ماه کجاست؟ تو مرا خانه ببر….. دل من نابیناست.تو بگو آه چه طعمی دارد؟ تو بگو ابر چرا می بارد؟ باد در گوش درخت،چه آوازی می خواند؟سرو شیراز چرا آزاد است؟بر لب خار چرا فریاد است؟این چه شهری است؟همان جابلقاستما کجا گمشده ایم؟ته بن بست،چرا ناپیداست؟تو بگو ماه کجاست؟تو مرا خانه ببردل من نابیناست...
تو زیباتر از آنی که بر شانه هایت تنها ملیله دوزی موریانه ها بیفتدپرواز کن! پرواز کن از قفس خاک!تو زیباتر از آنی که بر شانه ی آسمان ننشینی و کهکشان ها را مثل تخمه نشکنیبه مدد عشق از گور بیرونت خواهم کشیدتو نمرده ای، فقط دیوانه تر شدیبرشی از شعر بلند اسماعیل...
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفتهوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهاننفسها ابر، دلها خسته و غمگیندرختان اسکلتهای بلور آجینزمین دلمرده، سقف آسمان کوتاهغبار آلوده مهر و ماهزمستان استبرشی از شعر زمستان مهدی اخوان ثالث...
درختزخم هایش را می شماردکودکانتوت های ریخته راو گنجشک هابه جایی پریده اندنه چندان دورچنان کهترس آن ها هنوز، شیرین است...
وقتی که بهار یعنی «نام تو چیست؟»تابستانیعنی که «دوستت دارم»پاییزیعنی«آیا برای یک تن تنها این شبها زیاد نیست؟»و زمستان یعنی«باید که روی این یخ و برف تنها برویمامّا در هر فاصلهایمواظب هم»...
حیف نیستبهاراز سر اتفاق بغلتد در دستمآن وقت تو نباشی!...
تو می روی که بماند؟ که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟...
سالی ست، سروِ سبزِ سوزنیِ سربلند را تاک ها، پوشاندند و خم کردند رنگ ها می بینند علف ها انتظار می کشند باد ها هو می کشند حمیم، مستانه در کنجِ میخانه می خواند شاخه نباتش را/ مهدی فصیحی رامندی...
به خیالم بنشین،مانند مرغی زیبا!...این درخت،بی پرنده ی یادتکُنده ای بیش نیست. (رها) (رها)...
اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست غربت آن است که یاران بِبَرَندَت از یاد...