تو از خواستن بگو️ من توانستن را برایت صرف میکنم... علی قاضی نظام ️️️
تو را، براى تمامِ روز هاى خوبى که هنوز نیامده است، مى خواهم... تو را براى خنده هاى از تهِ دل تو را براى ِیک حالِ خوب تو را براى تمامِ دوست داشتن هاى به موقع، تو را براى یک خیالِ راحت، مى خواهم... در این آشفته بازارِ دوست داشتن...
قصه را تکرار کن این بار از همان اولَش،ژستِ رفتن نگیر... بنا را به ماندن بگذار یعنى طورى بیا، که قرار باشد پیر شویم به پاى هم
از کُلِ دنیا تو را داشته باشم، همین،مرا کافیست... تو حتى میتوانى کدبانوى چهارخانه ى پیراهنم شوى...️
مخاطب که تو باشى، مگر جز عاشقانه هاىِ پر از دلتنگى، متن دیگرى هم مى شود نوشت؟! اصلاً براى از تونوشتن، پاک کردن و خط زدنِ هیچ واژه اى لازم نیست! بس که ساده و صریحی دلبر جان و اصلاً تو همان جانى که بر دل نشسته
بگذار ... بگویم ، آخر فهمیدم ... چه ربطی ، بهم داریم !!! تو ادامه وجود منی ... ️️️
شانه کلمه ی ِ به شدت عاشقانه ای ست ! که فرقی ندارد مالِ تو باشد، که بِکِشم به موهایت یا مالِ من، که سَرَت را بگذاری رویش
بخند جانم تو دلخوشی روزهای کسل کننده ای ...️
من از شَرع چیزی نمیدانم خودم را میدانم دلم را و تو را حتی اگر ممنوعه ترین موجودِ رویِ زمین باشی .. ️️️
برای آرام کردنِ دِلَم دیگر نوشتن فایده ندارد فقط باید باشی تا ببوسمت.
برای آرام کردنِ دِلَم دیگر نوشتن فایده ندارد... فقط باید باشی تا ببوسمت...
گاهی یک پیراهن چهارخانه ی.️ مردانه حتی می تواند خانه ی آدم باشد که دلتنگیهایت را توی جیبش بریزی و دکمه هایش را برای همیشه ببندی..
شده آنقَدَر محوِ چشمهایش باشى که صدایش را نشنوى...؟ ️️️
روی لبخندت مکث کن .. چند ثانیه فقط بیا جای من و زل بزن به خودت .. میبینی؟ عجیب دیوانه میکند آدم را ...!
بگذار بگویم آخر فهمیدم ... چه ربطی، بهم داریم !!! تو ادامه وجود منی .️
شب ها که دلتنگت میشوم از این شانه به آن شانه فقط غَلت میزنم... مثلِ یک ماهىِ جدا شده از دریا باید ببینى جان دادنم را...
. واردِ فصلِ من شدیم جانم فصلى که تا چشم باز کردم همه چیز نه سیاه بود ، نه رنگى ! سپیدِ سپید بود ، فصلِ تو گذشت نشد در پاییزِ تو دل ببندیم بیا و فصلِ مرا امتحان کن باش تا با بودنمان زمین و زمان را سپید کنیم
شاید اگر بیست سال پیش یکنفر مى نشست روبرویم و برایم از این روزها میگفت، فقط و فقط میخندیدم و از کنارش رد میشدم... در سالى که گذشت، حال هیچکداممان خوب نبود... سال که تحویل شد، سیل خانه هایمان را برد... همین که مى آمدیم از نو بسازیم، زلزله مى...
مخاطب که تو باشى، مگر جز عاشقانه هاىِ پر از دلتنگى، متن دیگرى هم مى شود نوشت؟! اصلاً براى از تو نوشتن، پاک کردن و خط زدنِ هیچ واژه اى لازم نیست! بس که ساده و صریحی دلبرجان و اصلاً تو همان جانى که بر دل نشسته ! ️️️
تاریخ معاصر، همین حالِ خوب کنار تو بودن است که نسل هاى بعد ورق میزنند تمام دوست داشتنمان را!
کائنات فدای لبخندِ شیرینِ اولِ صبحت بخند جانم! تو دلخوشیِ روزهایِ کسلِ کنندهای
به آدمى که شما را معلق نگه میدارد، نمیتوان دل خوش کرد ... باید فرار کرد از این نسل آدمها ... اینها شما را به جهنمِ انتظار عادت میدهند؛ تا در بهشتِ خودشان با خیالِ راحت زندگى کنند ..
روى لبخندت مکث کن چند ثانیه فقط بیا جاى من و زل بزن به خودت میبینى عجیب دیوانه میکند آدم را ...!!!
تمام گنجشکان شهر، منتظر باز شدن چشمانت هستند! می شود پروازشان را به تاخیر نیندازی؟