آبان و آذر رفت، دی رفت و بهمن شد خانه تکانی کن، اسفند روشن شد
تمام پنجره های جهان مکدر بود درست اخر صف ایستگاه آذر بود
آذر یلدا را به زمستان بسپار سپید بختش می کند.
دی آمد و من مبتلا در آذرت هستم اینجا شب یلداست آنجا را نمی دانم
میترا/آفتاب به یلدا می آویزد/چمدان سنگین آذر
به دلم چه آذر آمد چو خیال تو درآمد
شروع آذر من با تو شد بهاری کاش همیشه پیش تو باشم ، تمام آبان ها
آشفته کرد / موی سرش را آذر/ دف می زند پاییز
من دختر پاییزم از نسل آذر از جنس آتش
آذر آمد که روی لبهای پاییز انار بگذارد
آذر آمده که روی لبهای پاییز انار بگذارد و او را به دستهای یلدا بسپارد