زمستان نیست دلتنگی توست که می لرزاند چهارستون دلم را…
زمستان سرد نیست درد است وقتی دست هایم تنها خودم را به آغوش می کشند !
فرقی ندارد روزهای تابستان یا شب های زمستان بی تو همه چیز طولانیست
تو که رفتی همه ی مزرعه ها خشکیدند باغ من بعد تو صد جعبه زمستان داده...!
فصلی به نام چمدان در تقویم عاشقانه ها روی زمستان را سفید می کند
آن قدر دوستت دارم بافته ام که این زمستان سرما نخوری...!
چه زمستانِ بلاتکلیفی است نه آسمان میبارد و نه تو میایی چه فصلِ بی وصلی