پیامک شیما رحمانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پیامک شیما رحمانی
و دیگر به آسمانت نخواهیم رسید
نه من و نه حتی چکاوک
و ابرها نیز؛ تا همیشه،
بر این سوگ خواهند گریست.
شیما رحمانی
من؛ نه ابرم که ببارم
نه کویرِ خشک و تشنه
پیچکم من
پیچکی که غرقِ رویا، مست و شیدا،
از تَنِ عشق؛ رفته بالا
✍شیما رحمانی
گَرچه سوزاند بال هایم او
اما؛ مقصدَم پرواز است
آسمان هم؛ وسعتِ پرواز فراوان دارد
و من از؛ دوده یِ خاکسترِ خویش
رهِ پروازم هست. ✍شیمارحمانی
باران حسود بود
و
ایوان؛ کَم طاقت
اطلسی دِق مرگ شد
یک نظر آمدی به خوابِ من و
کامِ تلخم کمی عسل کردی
بعدِ سالها بی خبری،
اندکی هَم مرا بغل کردی
پیش از این؛
گفته بودی که جان پناهِ منی
لااقل یک دَمی عمل کردی!
بعدِ تو، من به عشق بدبینم
حتی آینده ای نمی بینم
بعدِ تو، هر که...
باز؛
دیدم مرگِ یک پنجره را
ناگَه از خواب پریدم؛
باران آمد.
منم آن؛
جسدِ رویِ بُرجِ سکوت،
در تیررَسِ منقارِ چرک آلودِ کلاغانِ قیل و قال پَرَست
تویی آن؛
نسیمِ فَرَح بخشِ درآمده از بادگیرِ بهشت آئینِ محمدتقی خان
که؛
خوش می نوازد در سردابه یِ خاموش و خلوتِ وجود.
نبضِ باران را گرفتم
تا؛
نمیرد رازقی
آب بودند و خاک
سازشان ناکوک اما؛
گِل شدند.
اسبِ بَد رامی ست؛
دوست داشتنت!