خوبی و دلبری و حسن حسابی دارد بی حساب از چه سبب اینهمه زیبا شده ای ؟
هیچ اتفاقی، قرار نیست بیفتد. امّا، آدمی است دیگر، همیشه منتظر میماند!
هیچوقت اجازه نده ذهن های کوچیک، بهت بگن رویات بزرگ و دور از دسترسه
من سراپا همه زخمم تو سراپا همه انگشت نوازش باش ...
تنها که می ماند و امان از صدای او که ابدی شد در گوش من .. !
کشش ساحل اگر هست چرا کوشش موج.. جذبه ی دیدن تو می کشد از هر طرفم
هر چقدر بگوییم تنهایی خوب است، آخرش روزی قلب ات برای کسی تندتر می زند
در خموشی های من فریادهاست آنکه دریابد چه میگویم....... کجاست..؟
همیشه حرفی که میزنی مهم نیست گاهی حرفی که نمی زنی مهمه.
برای کسی که تنهاست آینه تنهایی دیگری ست.......
از تمام کسانی که با من نامهربان بودند، متشکرم آنها به من اهمیت مهربانی را یادآوری کردند.
اندیشه معشوق نگهبان خیال است عاشق نتواند به خیال دگر افتاد ...
تا عشٖق تو در میان جان است جان بر همه چیز کامران است
دستم ، نه ! اما دلم به هنگام نوشتن نام تو می لرزد…........!
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را..!
از عشق تو جز شعر نشد هیچ نصیبم بی آنکه بفهمم، شده یک شهر رقیبم...
-من نمی توانم ! اما ، بگذار شعرهایم تو را لمس کنند…....
از همه اندوهگین تر شخصی است که از همه بیشتر می خندد...
هرچه دادم به او حلالش باد غیر ازآن دل که مفت بخشیدم
آغوشت؛ اندک جایی برای زیستن اندک جایی برای مردن......
آخر از حسرت دیدار تو من میمیرم
خوب یا بد تو مرا ساخته ای! تو مرا صیقلی کرده و پرداخته ای ...
هر جا روی بیایم هر جا روم بیایی در مرگ و زندگانی با تو خوشم خوشستم
آدما ساخته شدن که همدیگه رو بشناسن... ولی اونا یاد نگرفتن که با هم زندگی کنن !