متن کتایون آتاکیشی زاده
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات کتایون آتاکیشی زاده
معتادِ تنهایی را
میان مردم می برند
و در کمپِ ترکِ خویشتن، به کشتن می دهند..!
- کتایون آتاکیشی زاده
شب
وادی خاموشان است
همان هایی که جانشان را تا صبح
با اشک های سرازیرشان ،
از جسم خود جدا می کنند...
- کتایون آتاکیشی زاده
فکر می کنم کنار تو بودن ی حسی رو تو قلبم بوجود آورده.
حسم مثل ی نوزاد تازه به دنیا اومده است.
ی نوزاد که فکر می کردم نابینا ست چون تو تاریکی محض قلبم متولد شده و ناشنوا ست چون هیچ چیز نشنیده و فقط تو رو حس می...
من بین تمام دل مشغولی هایم
فراموش نمی کنم که دوستت دارم هارا باید یادآوری کرد
اما می دانی مشکل کجاست؟!
من هرچه روی موشک کاغذی برایت شعر عاشقانه نوشتم
از آینه عبور نکرد و به دست تو نرسید :)
- کتایون آتاکیشی زاده
فکر میکردیم همیشه هستیم و هیچ وقت برای محبت به خودمون دیر نمیشه
فکر میکردیم وقت هست که بعدا نگران خودمون بشیم
یا ی فردایی که هیچ وقت از راه نرسید به خودمون بگیم که ایده آل نیستیم اما همین جوری هم لایق دوست داشتنیم و برای اثباتش از خودمون...
زیباترین گره
گره ی موهای توست
چون به بهانه ی آن ها هم که شده
هنگام کلافگی
مو و شانه را به من می سپاری...
-کتایون آتاکیشی زاده
غروب از آن هنگام دلگیر شد
که خورشیدی که با آرزوی قدم زدن با ماه طلوع کردن بود
چاره ای نداشت جز اینکه با همان آرزو غروب کند...
-کتایون آتاکیشی زاده
لاشه دلی اگر پیدا کردید
متعلق به من است...
بیارید برایش
مراسم ترحیم بگیریم...
-کتایون آتاکیشی زاده
مثل همه ی مرگ ها
روزی خواهد رسید که روحمان هم سراغمان را نخواهد گرفت...
اما ما لبخند بی جانمان را حفظ خواهیم کرد!
-کتایون آتاکیشی زاده
در حضور دیگران گریه نمی کنیم
زیرا از درک نشدن می ترسیم
مدتی است اشک هایمان در خلوت هم جاری نمی شوند...
ما از درک کردن خودمان هم عاجز شده ایم!
-کتایون آتاکیشی زاده
تنها هوای باقی مانده در این خانه را
در لباسِ جا مانده ٔ تو جست و جو می کنم
نفس منقطع می شود
دل تنگ
و پیراهن خیس
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
زندگی یک فرصت است و من در این مدت
بارها تو را بدست نیاورده ، از دست داده ام!
- کتایون آتاکیشی زاده
آسمان را به چشمان تو بخشیده اند
تو اما
یک لبخند هم نثار چشمان من نمی کنی...!
- کتایون آتاکیشی زاده
شب را در آغوش می کشم
و پیراهنم خیس می شود
از دلتنگیِ شبانه ی انسان ها...
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
قبر هارا هم اندازه قلب ها می سازند...
دست تو
درست اندازه ی قلب من...!
به قلم: کتایون آتاکیشی زاده
کدام فریاد
می تواند فاصله بین مارا طی کند
و حرف دلم را به تو برساند...؟!
کدام اشک
میتواند دریای درونم را حکایت کند؟!
از کی تا به حال
سد را با کاسه خالی می کنند
که دوستت دارم شنیدن ، تمام مرا بیان کند؟!
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
پرنده هرچقدر هم بلندای آسمان را طی کند
به ماه نمی رسد...
بر تصویرش روی آب بوسه می زند! • ͡•
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده
نگاهت سادگی شیرینی دارد...
گویا پنجره ای ست که رو به قلبت باز می شود • ͡•
نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده