تو تمامی با توام تنها خوش است
ناخوش او خوش بود در جان من جان فدای یار دل رنجان من
خوی من کی خوش شود بی روی خوبت ای نگار
دانی که من و تو کِی به هم خوش باشیم؟ آن وقت که کس نباشد اِلا من و تو
همدلی ها، دوستی ها، مهربانی ها خوش است دیدنی تر، همزبانی بین دو ناهمزبان
گفته بودم جان من وابسته ی لبخند توست گر تو خوش باشی منم غم را به جانم میخرم...
بخند حال تو که خوب باشه،دل منم خوش میشه
خوش و خرم، دلش شاد و به کامش بود دنیا یش فقط یک نکته میماند، که او آن لحظه بی من بود
زندگی هیچ چیزِ بزرگی ندارد ، زندگی پُر است از چیزهای کوچک ! اما اگر تو بدانی که چطور با این چیزهایِ کوچک خوش باشی ، آنها را به چیزهای بزرگ دگرگون خواهی کرد .
یارانِ نو گرفتی و ما را گذاشتی ؛ ما بیتو ناخوشیم اگر تو خوشی ز ما
دلم خوش از ترانه ی توست سرم به روی شانه ی توست
خوش آن زمان که نکویان کنند غارت شهر مرا تو گیری و گویی که این اسیر من است
هندوانه رویاهایتان شیرین انار موفقیت هایتان پر دانه پسته ی خاطراتتان خندان قصه ی زندگیتان خوش و عمرتان چون یلدا بلند باد یلدا مبارک
دلم سفر می خواهد با حالی که خوش باشد... لب هایی که بخندد... دلی که آرام باشد... شب...موسیقی...تو... و جاده ای؛ که هیچ پایانی نداشته باشد!!!