پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تو تمامی با توام تنها خوش است...
ناخوش او خوش بود در جان من جان فدای یار دل رنجان من...
خوی من کی خوش شود بی روی خوبت ای نگار...
دانی که من و تو کِی به هم خوش باشیم؟ آن وقت که کس نباشد اِلا من و تو...
همدلی ها، دوستی ها، مهربانی ها خوش استدیدنی تر، همزبانی بین دو ناهمزبان...
گفته بودم جان من وابسته ی لبخند توستگر تو خوش باشی منم غم را به جانم میخرم......
بخندحال تو که خوب باشه،دل منم خوش میشه...
خوش و خرم، دلش شاد و به کامش بود دنیا یشفقط یک نکته میماند، که او آن لحظه بی من بود...
زندگی هیچ چیزِ بزرگی ندارد ، زندگی پُر است از چیزهای کوچک ! اما اگر تو بدانی که چطور با این چیزهایِ کوچک خوش باشی ، آنها را به چیزهای بزرگ دگرگون خواهی کرد ....
یارانِ نو گرفتی و ما را گذاشتی ؛ما بیتو ناخوشیم اگر تو خوشی ز ما...
دلم خوش از ترانه ی توستسرم به روی شانه ی توست...
خوش آن زمانکه نکویان کنند غارت شهرمرا تو گیری و گویی که این اسیر من است...
هندوانه رویاهایتان شیرینانار موفقیت هایتان پر دانهپسته ی خاطراتتان خندانقصه ی زندگیتان خوش وعمرتان چون یلدا بلند بادیلدا مبارک...
دلم سفر می خواهدبا حالی که خوش باشد...لب هایی که بخندد...دلی که آرام باشد...شب...موسیقی...تو...و جاده ای؛ که هیچ پایانی نداشته باشد!!!...