گر چه او هرگز نمیگیرد ز حال ما خبر درد او هر شب خبر گیرد زِ سر تا پای ما
چه رفتن ها که می ارزد... بهبودن های پوشالی!
به تازگی با هیچ کسی شوخی ، حرف تازه ای کوچک ترین سخنی حتی ، ندارم... خسته ام... خیلی جدی میروم... خیلی جدی تر دیگر برنمیگردم
رفتم که او را ببینم آنها را دیدم...!!
خیلی از ماها ساختیم با بدی ها و خوبی های یه آدم که به همه چیز فکر کرد الا ما... برای همه وقت داشت الا برای ما!
کیم من؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی
از کنارت میروم مرگ دلم یعنی همین عاشقت باشم ولی رفتن صلاح ما شود