در من بوی دارچین در تو عطر بهار نارنج بیا دست در دست هم قدم بزنیم کوچه های عاشقی را …
تو را می خواهم... برای روزهای داغ تابستان... آغوشت گرمای کلافه کننده این روزها را از یادم می برد...
به جان دلبرم کز هردو عالم تمنای دگر جز دلبرم نیست
تو فهرست تمام آرزوهامی... ️️️
You mean tranquil tranquility..! تو معنیہ آرامش محضی برام ️️️
بهار یعنی بیایی و جای پایت در این خانه سبز شود بهار یعنی در آغوش تو شکوفه بزنم، برسم، بیفتم
با هم به تماشای رقص گیسوان رها در بادِ بید مجنون نشستیم، دل های مان بی قرار بود، بهار بود، کنار تو همیشه بهار بود محبوب من
تو را که می بینم عطر بهار نارنج در تمام شهر می پیچید قدم که بر می داری هر درخت شکوفه می زند و نسیم بهاری با شوخ طبعی میان گیسوانت می دود دوستت دارم عشقم
عطر یک شکوفه ی بهار نارنج ات برای من کافیست بهار، تا آمدنت را به انتظار بنشینم
حیف نیست بهار از سر اتفاق بغلتد در دستم آن وقت تو نباشی ؟
بهار می تواند نام تو باشد وقتی که در همهمه ی سبزِ دلم دوستت دارم هایت شکوفه می زنند
با من به دشت بیا و زیر باران، کنار درختان بهاری قدم بر دار، این هدیه ی ابدی خداوند برای ماست
بهار … همان کوچه ای بود که دستانت را گرفتم و گرنه این فروردین آب زیرکاه تظاهر به بهار می کند …
دلم می خواهد باران ببارد و صدای پاهایت را قطره های باران به خانه ام بیاورند بهار بیا … که من بی تاب شقایق های توام
صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم …
عشق من دستانت بهار است زنده می کند مرا
دستانت بهار است زنده می کند مرا هر کلام تو شعر است که بر من می بارد و نگاهت قشنگ ترین آواز جهان است که مرا به خود می خواند عِشق من
باران چه دلبری می کند برای بهار ! پاییز کم بود بهار هم عاشق شد …
امروز صبح دوست داشتنت را با قلبم پیوند زدم شاید این بهار جوانه زدی ..!
بهار همه با فروردین می آید بهار من، با تو!
تو اگر بهار را صدا کنی می آید حتی اگر دلش جا مانده باشد میان برف ها
دلم را نگاهِ گرمِ تو دیوانه می کند! ️️️
هرکسی را سر چیزی و تمنای کَسیست ما به غیر از تو نداریم تمنای دِگر ... ️️️
اِمشب ای دِلدار مهمان توییم شب چه باشد روز و شب آنِ توییم.. ️️️