متن یادگاری تلخ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات یادگاری تلخ
گر چه رفتی از برم در خون من جاری شدی
چون نفس ،همسایهٔ دیوارِ تنگِ سینه ام
تو قشنگترین نداشته ی تمام عمرمی.
مسافرانِ بی بازگشت
بیصدا رفتند،
مثل بارانِ بیادعا
که میبارد
و جز طراوت،
یادگاری نمیگذارد
رفتند و ما ماندهایم
با عکسهایی که در گوشهی اتاق
به ما زل میزنند اما،
نفس نمیکشند
بعد از آن سفر،
بسیار صدایشان زدیم
که برگردند،
بمانند،
نروند
دریغ اما...
جز پژواک جای خالیشان
ردی...
ندیدی مرا چشم بستی و رفتی
نپرسیدی از قلب من کی شکستی
فقط رفتی و بغضِ شب ماند و یادت
ندانی که قلبم چه زیبا شکستی