پیرمردی خسته از دنیای خود
از میان کوچه های شهر میگذشت
یاد معشوق و پاکت سیگار او
او نمیدانست !!
این عمر هم میگذشت؟
ازنبودنت و جای خالیت باکی نیست
میترسم وقتی که امدم برای تجدید خاطراتمان
تورا روی نیمکت قدیمیمان تنها نبینم !
دلتنگ که میشوم به دیدار نیمکت قدیمیمان میروم
واندکی انجا میمانم و به دریا خیره میشوم
تو چقدر شبیه دریا بودی!!!!
مراشیفته خودکردی،به اغوش کشیدی و درعشق خود غرقم کردی و وقتی غرق در عشقت بودم !!
مرا به سوی ساحلی نا امن پس زدی
تو چقدر شبیه دریا بودی!!!!
متن رامین وهاب عاشقانه متن دلنوشته
متن زیبا متن دلتنگی
متن دریا
متن دلتنگ
متن نیمکت قدیمی
متن عشق
متن آغوش
متن غرق
متن عاشقانه غمگین
متن شیفته
در حال بارگذاری...