ڪاش امشب ڪاش امشب باران می...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن دلنوشته های هدی
- ڪاش امشب ڪاش امشب باران می...
ڪاش امشب…
ڪاش امشب باران میبارید،
ڪاش خیابانها خیس از عطر خاطرہ میشدند،
ڪاش ڪسے در گوش دل، زمزمهاے از جنس آرامش میخواند،
ڪاش ماہ، دلش براے دلدادگان تنگ میشد و نورش را مهربانتر میتاباند،
ڪاش… ڪسے از دوردستها، بیبهانہ دلتنگم میشد!
ڪاش امشب، باد پردههاے انتظار را ڪنار میزد،
صدایے آشنا نامم را در سڪوت شب نجوا میکرد ،
خیالے از تو بر دیوار دلم سایہ میانداخت،
دستهایم گرماے دستانے را حس میڪرد ڪہ هرگز رهایم نخواهند ڪرد،
ستارهها راز دلم را میفهمیدند و تا صبح برایم قِصه میبافتند ،
در میان این همہ دورے و دلتنگے، معجزهاے رخ میداد…
ڪاش امشب، تو میآمدی!
ڪاش ثانیهها جرئت میڪردند از تڪرار بگریزند،
ڪوچهها ردپایے از آمدنت را بہ دوش میڪشیدند،
صداے قدمهایت را از پسِ این همہ فاصلہ میشنیدم،
در چشمانت غرق میشدم و هیچ موجے مرا بہ ساحل تنهایے پس نمیزد،
آسمان در آغوش ماہ آرام میگرفت، آنگونہ ڪہ من در آغوش تو…
ڪاش هیچ «ڪاشی» باقے نمیماند،
ڪاش امشب، فقط «تو» بودے و «من» و شبے ڪہ دیگر صبح نداشت!
ڪاش این انتظار پایان میگرفت،
از دل تاریڪے، نورے از نگاهت طلوع میڪرد،
دستهایم بیدغدغہ، دستهایت را پیدا میڪردند،
واژهها بینیاز از گفتن، در سڪوتے پُر از عشق معنا میشدند،
دنیا بہ احتراممان لحظهاے درنگ میڪرد،
همہ چیز همانطور ڪہ باید، رقم میخورد…
و این «ڪاش» ها، در آغوش حقیقت آرام میگرفتند…
در شبے ڪہ تو بودے، و دیگر هیچ…
و ڪاش این شب، بہ طلوع نمیرسید،
ستارهها حسادت نمیڪردند بہ برق چشمانت،
ماہ راهش را ڪج نمیڪرد از حسرتِ لبخندت،
و زمان، دست از گذشتن میڪشید…
ڪاش باد نامت را روے برگها حڪ میڪرد،
باران، عطر حضورت را در هوا میپاشید،
و خیابانها، ردپاے آمدنت را جاودانہ میڪردند…
ڪاش امشب، تمام شبهاے بیتو را از یاد میبردم،
ڪاش امشب، آغاز بیپایانِ من و تو بود…
تفسیر با هوش مصنوعی
این متن آرزوی عاشقانهای است برای رسیدن به معشوق در شبی رویایی. شاعر در حسرت دیدار معشوق، شب بارانی، فضای عاشقانه و آرامش را آرزو میکند. او دلتنگی، انتظار و نبود معشوق را توصیف کرده و آرزوی لحظهای بیانتها و سرشار از عشق را دارد که در آن زمان به خدمت عشق آنها در میآید.