خوش باش چه میشد گاهگاهی هم...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار علی معصومی
- خوش باش چه میشد گاهگاهی هم...
خوش باش
چه میشد گاهگاهی هم بیاید نام ما یادت
سراغی از شکار خود بگیرد پلک صیادت
میان گفتگوهای من و تشویش چشمانت
به یاد آرزو های من و گلگونه ی شادت
تصور کن که زیر نم نم باران پائیزی
بیافتد برگ زردی پیش پای سبز شمشادت
بخاطر آوری روزی کنارت گفتگوها داشت
همین بی پا و سر دیوانه ی روی پریزادت
ملالی نیست غیر از عالمی غم در دل تنگم
برو خوش باش با دلدادگان رفته بر بادت
چه باید کرد با زیبایی و دلسنگی خوبان
چه باید کرد با تو نازنین و جمع اضدادت؟!
توئیکه یک جهانی به کام عمزه میسوزد
کلامی فتنه آلود و نگاهی غرق الحادت
تفسیر با هوش مصنوعی
این شعر، حسرت شاعر را نسبت به بی توجهی معشوق بیان میکند. او از یادآوری لحظات مشترک و زیبایی معشوق میگوید، اما درد دوری و بیمهری او را نیز نشان میدهد. شاعر با وجود رنج عاشقانه، معشوق را به خوشی دعوت میکند و تناقض زیبایی و بیرحمی معشوق را به تصویر میکشد. این یک شعر عاشقانه با لحنی غمگین و اندوهناک است.