متن رنج عشق
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات رنج عشق
من از تبار عشقم و داغ دل دیده ام
چگونه شرح دهم زِ عشق خیر ندیده ام
گویند که عشق می مست ناب است وبس
می مست ناب هیچ، تلخی اش چشیده ام
جز عشق تو عشق دیگر ی ندیدم چون
از برای تو کور گشت دل و دیده ام...
چه شد که خنده های تو،
قلب مرا ز تن ربود.
لبت با لبم گفت و گو میکند و خونم چو می در سبو میکند
بسوزد لبت همچو آتش تنم و خاکسترم زیر و رو میکند
نشاند مرا در بر آینه مرا با خودم روبهرو میکند
سر من جهان را به چالش کشد خودش کار ما پشت و رو میکند
تن...
چقدر عذاب آور است.
آینده ای که تو در آن سهم من نباشی.
در من شوریده سر و بیثبات حالیست
کاندر آن عقل ندارد جایی و احوالی
نه دوست شناستم نه دشمن
زان رو که نخواهم نمود آشکار الماسی
گر به غلط مجنون شدم بر دگری
ولی دیدم خویشتن را در آینۀ چشم دیداری
خواهم رفت زین زمین روزی
تا بخوانم بر گوش...
میزنی تیرِ جفا، بر قلبِ من؛
باز هم میخواهمت؛ نامهربان!
در دلم هستی و انگار از این بودن خود بی خبری.
...شکسته پشتِ دلم زیربار چشمانت
قبول کن که نگاهت کمرشکن شده است...
عشق تو دردیست بی درمان، گرفتارش منم.
کاش چشمانم بی سواد بود،
از چشمانت عشق را نمی خواند.
نگران من نباش.
چیزی جز دلتنگی تو مرا از پا نخواهد انداخت.
روزگارم را سیاه کرد، چشمان سیاهت.
شده دلتنگِ کسی باشی و از شدت حزن گریه بر شانه ی بالِش کُنی و خواب شَوی؟ شده با عطرِ به جا مانده ای از رهگذری رنگِ رخساره ببازی ، مست و بی تاب شوی؟
عشق و سوزش، عقل میسوزاند و کارش را تمام
بار را دل بُرد و بر تاریخ ما افسانه ریخت
دستِ عاشق را گُلم، پروایِ مُشتی خار نیست
برگِ نرمت خونِ من را ناجوانمردانه ریخت
نیستی و دلم در غم تو میسوزد.
چشمان سیاه تو دیوانه کننده است،
حال منو دریاب مگر بدتر از این هست.
میشود دل سرخ؛ وقتی، میزنی بر صورتِ آن
سِیلی از، آبِ صفای نابِ جوی خاطراتت
بهارم گر نباشی بے تو چـہ غم انگیز است
ـבل عاشقم گر نباشی بے تو چه ـבلگیر است
تما لحظـہ هام گر نباشی بے تو چـہ رنگ غروب است
بـہ بهاررم گوییـב نیایـב گر نباشی زنـבگے بے تو خزان است
درد و درمانم یکیست...
آن هم سیه چشمان توست...