اما من می گویم زندگی را...

زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

اما من می‌گویم زندگی را باید چشید،
نه با قاشق‌های نقره‌ای و لبخندهای مصنوعی،
نه در مهمانی‌های پر زرق و برق که بوی تعارف می‌دهند،
بلکه با انگشتان آغشته به خاک،
با زانوهای زخمی و دلی که طعم شکست را فهمیده.

زندگی را باید چشید،
مثل سیب سرخی که از شاخه چیده می‌شود،
با همان کرم کوچکی که سهمش را برده،
با همان لکه‌هایی که یادگار آفتاب است،
با همان طعم ترش و شیرینی که ناگهان زیر دندان می‌زند.

زندگی را باید چشید،
مثل باران نیمه‌شب در کوچه‌های خلوت،
وقتی چترت را می‌بندی و می‌گذاری صورتت خیس شود،
وقتی تمام غصه‌هایت را آب می‌برد و می‌برد،
وقتی می‌فهمی که هنوز هم می‌شود دوباره متولد شد.

زندگی را باید چشید،
نه با حساب و کتاب و منطق،
نه با ترس از فردا و حسرت دیروز،
بلکه با تمام وجود،
با تمام حماقت‌ها، با تمام اشتباهات،
با تمام زخم‌هایی که مرهمشان فقط گذر زمان است.

آخ که زندگی را باید چشید...
مثل چای تازه‌دم مادر بزرگ در یک عصر دلگیر پاییزی.

ZibaMatn.IR
زهرا ایمن زاده/نویسنده
ارسال شده توسط

تفسیر با هوش مصنوعی

متن، زندگی را نه در تجملات مصنوعی، بلکه در تجربه‌های واقعی و خام می‌ستاید. چشیدن زندگی به معنای پذیرفتن تلخی‌ها و شیرینی‌ها، شکست‌ها و پیروزی‌ها، همراه با خاطرات و نقص‌هایش است. نویسنده تجربه‌های ساده و طبیعی را به عنوان مظهر واقعی زندگی معرفی می‌کند، تجربه‌هایی که با تمام وجود و بدون حساب و کتاب باید حس شوند.

ارسال متن