خیالت خیالم چون دو فاخته سبکبال...
زیبا متن: مرجع متن های زیبا کوتاه
- خانه
- متن ها
- متن اشعار احمد کمائی
- خیالت خیالم چون دو فاخته سبکبال...
خیالت
خیالم
چون دو فاخته سبکبال
از مرزهای آسمان عبور میکنند
و درونِ شیارهای پنهانِ زمان
به هزار تصویرِ موازی بدل میشوند.
هر بال،
دریچهای به جهانی ناشناخته
هر پر،
نقشهای از سرزمینهای خواب
و ما
در میانِ این تکهتکهی بیانتها
به شکلِ یک صدا،
یک نور،
یک سایه
یکی میشویم
نه در گذشته،
نه در آینده
بلکه در جایی که ساعتها
چون پرندگانِ بینام
بر شاخههای بیپایان
خوابیدهاند
و تنها پژواکِ پروازمان
جهان را دوباره میسازد
خیالت
خیالم
چون دو رودخانهی بیقرار
در دلِ کوههای شیشهای جاری میشوند
و هر قطره،
ستارهای است
که بر پیشانیِ شب
مینشیند
ما درونِ آیینههای شکسته
چهرههای بیشمار خود را میبینیم
و هر بار که چشم میگشاییم
جهانی تازه از ما زاده میشود
جهانی که در آن
هیچ مرزی میان خیال و حقیقت نیست
هیچ دیواری میان من و تو نیست
خیالت
خیالم
چون دو فاخته سبکبال
تمام زمانها را اوج میگیرند
برای یکی شدن
برای محو شدن در بیکرانگی
برای تولدی دوباره
در جایی که هیچکس نامی ندارد
و تنها پرواز است
که باقی میماند