دو فنجان حرف داشتم در تلاطم سکوت از دهان افتاد حالا، در بستر کافهی انتظار من ماندهام و انتهای روزی که غزل داغ نبودن در گوش افق زمزمه میشود
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.