این گونه بود که آفریده شدند: یک آه در گلوی جهان گیر کرده بود، جهان عطسه کرد و گرد از زمین، دور شد کوه پدید آمد. آسمان خمیازه کشید ابرها آغاز شدند. باران روی زمین راه می رفت و از جیبش گل می چکید. خورشید لباسش را تکاند و درختان روییدند. باد خواب بد دید و به زمین چنگ انداخت صحرا شکل گرفت. برف گونه ابر را بوسید و «مه» نمایان شد. آتش لباسی از خاک برای مهمانی دوخت به نام جاده. اما اقیانوس ها دست ساز دست سازند. مرغوب و ماندنی.
.
اقیانوس ها، به مرور زمان از دلتنگی های زنانه که با کوچکترین بهانه گریه شده اند، تشکیل شدند. هربار که زنی، عاشق شد، اقیانوسی آبی تر شکل گرفت. اشک های زنان، موزه های سیار خاطرات یک زن هستند. تنهاموزه هایی بازدید کننده ای ندارند مگر حسرت.
ZibaMatn.IR