زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
3.0 امتیاز از 2 رای

هلا ای آنکه سرگردان
درون کوچه های سرد و جانسوز و گدازِ شهر بی مهر و وفا
آواره میگردی ؛
شب یلدای درویشان
بدور سفره ی عشق است
خیاری نیست
اناری نیست
نه توت است و نه انجیری
نه مشتی گندم و آجیل
نه مشتی پسته و گردو
ولیکن استکان چای گرمی هست
که لب ریز است و لب دوز است و لب سوز است و قند پهلو
و یک دیوان حافظ هست و شهنامه
و یک درویش شاعر مسلک است و
سالکی شهنامه خوان با سینه ای سوزان
و یک آوازه خوان با یک دم گرم اهورایی
که از تقدیر و از جور جدایی و
جفای گردش این گنبد دوار می خواند
صدای دلنشین تار
بخشد محفل ما را
رواج و رونقی افزون
کجا پیدا شود بزمی
بدین گرمی و گیرایی؟!
بیا با ما که در محفل
صفا هست و شراب و شادی و شعر است و شیدایی
در این محفل کسی تنها نمی ماند.
برای درد دلها یک بغل گوش است و
بهر لمس چین روی پیشانی
هزاران جفت،بینایی
بیا اینجا گلیم از خاک هست و نورها از کوکب افلاک
بیا اینجا که از کس بهر جای خواب هم پولی نمی گیرند.
بیا اینجا که درویشان
قلندر وار می میرند!
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR
متن های مرتبط کیوان امیری فر


انتشار متن در زیبامتن