شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
گلبرگ ها درکنار قورباغه هاهمراه حشرات. خون آلود...
دهنم مزه خون میده انگار حرفامو کشتم...
امروز بیش از هر وقت دیگر زندهامو نفسی که خون مرا تازه میکند تویی !...
داغ و درد است همه نقش و نگار دل منبنگر این نقشِ به خون شسته، نگارا تو بمان...
حل شدی در خون بیرنگم شبیه حبّه قندسخت و سنگین، مثل فرمول ریاضی نیستی!...
امروز در رگ هایم...خون تو جاری ست...جریانی لطیف...ساده و ابدی......
دلیل چرخش خون توی رگ های این تنی️️️️...
یکی یکی هرس شد/ انار/ لب وگونههای سایه خون...
پاک نمیشود خونی که پاک استدست ات را به گردن دستمالنیانداز...
امشب شب «انّاالیه راجعون» استفردا زمینکربلا، دریای خون است...
یار جستم که غم از خاطر غمگین ببردنه که جان کاهد و دل خون کندو دین ببرد...
ماه خون ماه اشک ماه ماتم شدبر دل فاطمه داغ عالم شد...