مرا به یاد آور در میان خاک و چمن و لاله و باد شاید معجزه ای شود هوار دلتنگی ام در آن حوالی برزخ تو را بیابد و بر گردونه شانس سرم در مسیر باد بر شانه ات بیفتد و دستانت را در لای گیسوانم حس کنم وه که خیال...
روز و شب ب کسی ک نباید فکر میکردم.. ک چ شود؟ معجزه شود و اویی ک با دیگری خوش است بازگردد؟ خیال خام... ب نوشتن فکر میکنم... شاید نوشتن ارامش را ب من هدیه کند.. مثلا.. نوشتن تمام خوشی هایی ک چشیدم.. نوشتن تمام خوشی هایی ک میخواهم بچشم.....
چه خوب ! رفته ای اما ، هنوز هم خوبم خیالِ خام نکن ؛ اینکه سخت ، آشوبم ! جهان ، هنوز جهان است و من سراپا شور تو را به یاد ندارم ، نگارِ محبوبم !!! ببین چه شاد و خرامان و سرخوشم بی تو وَ در صبوری و...
