پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
مثل تمام جمعه ها نبودنت از هر وقت دیگری بیشتر به چشم می آید. هیچ وقت نبودی و شاید هیچ وقت هم نباشی اما تصویری که از تو در ذهن من وجود دارد یک دلتنگی بی دلیلِ وصف نشدنی را پدید می آورد. دلتنگی برای چیزی که تجربه نکرده ام و غبطه خوردن برای احساسی که می خواهم با توی واقعی تجربه کنم نه آنچه در خیالم از تو ساخته ام. خیال را نمی توان در آغوش کشید؛ نمی توان عطر پیراهنش را استشمام کرد؛ دو دست خیالی اشک هایم را پاک نمی کنند؛ یک انسان خیالی ک...
شب و تنهایی و یک جایِ خالیمن و اندوه و یک عشق خیالیکمی بغض و کمی اشک و بهانهگمانم یادمی در این حوالیمن و یاد تو و اندوه و گریهبگو ای نازنینم در چه حالی؟ارس آرامی...
حس عاشقانه ای دارد!صبح با صبح بخیرهای جانانه ات مادرم راست میگفت!من دیوانه شده ام!کسی که از عشقِ خیالی بنویسد ،با او قدم بزند ،زیبایی اش را وصف کند ،نگرانش شود ،دیوانه است......