پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
شما که ادعایِ نوینِ پیمبری داریدمگر رهگذری آیین تان نیست؟چرا در چاه طناب می اندازید؟شما که سوره ی السقوط را قرائت کردیداز ناله ی لاله ی گوشم چه می خواهید؟رهایش کنیدرهایم کنیدرها...«آرمان پرناک»...
چه فرقی می کنددنیا تو را پر داده یا من را. جدایی حاصلش مرگ استاگر از لاله، لادن را......
لاله ی قلبم،داغِ عشقت را،پیوسته نهاده است،در احساسِ لاله گونِ خویش!زهرا حکیمی بافقی،کتاب گل های سپید دشت احساس....
نگاه وحشی لیلی چه افسون کرد صحرا راکه نقش پای آهو چشم مجنون کرد صحرا رادل از داغ محبت گر به این دیوانگی بالدهمان یک لاله خواهد طشت پرخون کرد صحرا را......
ای ابر چراست روز و شب چشم تو تروی فاخته زار چند نالی به سحرای لاله چرا جامه دریدی در براز یار جدایید چو مسعود مگر...
میان سنگو سیم و کربن و آهن همین که لاله را دیدی زیباست -برشی از ترانه لاله را دیدن-شروین حاجی پور...
قبل ما لاله به خونین جگری شهرت داشتبعد "تو" "لاله" به "دلداری" ما می آمد ......
صبح به سینهٔ لاله ها شقایق شکفته بود!نکند پا برهنه شب تو بر لاله دویدی؟!ارس آرامی...
وزش باد شانه می زند زلفان سبز رنگ تپه ها راغرش پی در پی می شکافد ابرهای تیره آسمان راجاری می کند ابر روی زمین سیلاب اشکهایش راو زمین با بوی دلپذیرش خبر می دهد سیرابی خود را سرخی، آلاله، سپیدی نرگسان منتظرساز برگها، آهنگ دلنشین بارانلرزش گلبرگهای لالهمی نوازند آهنگ رسیدن فصل خزان را ...ساناز ابراهیمی فرد...
چه خوب دوست شده ام با گلها...می دانم شب ها حسن یوسف با محبوبه ی شب راز می گوید...و اقاقی ناز و غمزه هایش را از نرگس های باغچه تقلید می کندو لاله به جز قصه ی عشق نمی خواندو از کاکتوس تنهاتر...گل سرخ پژمرده ی باغچه ی تنهایی من است!..بهزاد غدیری شاعر کاشانی...
مرا بخوانشبیه فاخته ای تنهاکه از قلب زمستانلاله ها رابا پیراهن قرمز رویایی شانعاشقانه می خواند.....
تو اگربهارِ من باشی ،دلخون هم که باشم ،لاله لاله برایت شکفته می شوم......
لاله ام !و باد ،بر لاله ی منقصدِ وزیدن دارد ......
حالا که مُرداد استبیاویز پِچ پِچی از دهانتبر آن لاله که دیده نخواهد شد،سرخ چون داغی بر بالِ این پروانه در بندِ زنجیری سرد...
زواله یهچوم بنام لاله سینه سرهونکه شیرآفتاب نیم روز/چشم بستم روی سینه ی لاله/شیر خنک...
بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشدما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد...
بوی گل نرگس؟- نه،که بوی خوش عید است!شو پنجره بگشا،که نسیم است و نوید است.رو خار غم از دل بکن، ای دوست،که نوروزهنگام درخشیدن گلهای امید است.بر لالهء از برف برون آمده بنگر،چون روی تو، کز بوسه من سرخ و سپید است.با نقل و نبیدم نبود کار، که امروزروی تو مرا عید و لبت نقل و نبید است.گر با دل خونین، لب خندان بپسندیبا من بزن این جام، که ایام، سعید است!...
می روم سوی خیالتن به صخره می کوبانم!از تنم...هزار لاله می روید....