پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
در کوچه های سرد تنهایی پرسه زدم تا بیابم آغوش گرم تو را...زهرا نمازخواجو بیتا...
پاییز در راه استبا اشک هایی که هر روز بر گونه های من نیامده خشک می شوندوتو پنهانی ترین دلتنگی من هستی..زهرا نمازخواجو بیتا...
دلم که می گیردیک فنجان چای داغ پشت پنجره بسته روی صندلی تنهاییدر رویاهایم به تو می اندیشمای آرام جانمزهرا نمازخواجو بیتا...
زندگی را با عشقو آینده ات را با امید بساززهرا نمازخواجو بیتا...
دریا خودش می داندشرح دلتنگی من راموج می زندبر ساحل غریبمزهرا نمازخواجو بیتا...
مهربانی می آیدبا آغوشی پراز احساس و آرامشتانهد پای در سرای تو ای آموزگار عشقزهرا نمازخواجو بیتا...
آغوش توامن ترین نقطه دنیاستآنگاه که نگاهم به نگاهت گره می خوردزهرا نمازخواجو بیتا...
تقویم گوید سی ساله امبی تو اما من در جوانی پیر گشته امزهرا نمازخواجو بیتا...
باران که می بارد دلم غمگین می شودمی رومبه کجا نمی دانممن بغض میکنم آسمان گریه...زهرا نمازخواجو بیتا...
راهی جاده می شوممیدانم عشقجاده یک طرفه ایست که جای برای برگشت نداردزهرا نمازخواجو بیتا...
آسمانآسمان چه دیدی زماکه باران برما حرام کردیزهرا نمازخواجو (بیتا)...
عالی ترین عبادت انسانیت استزهرا نمازخواجو ،بیتا...
پاییز امسال چه حس عجیبی داردباغ بی برگ با سکوتش چه حس غریبی داردباد خزان چه در گوش طبیعت زمزمه می کنیبرگ درختان در هیاهوی وزیدن تو اند چه غوغایی به پا می کنیدیگر برگی نماند بر جان وتن درختان خزان زدهببار باران که دلم به قرار باران بی قرار شدهببار که عشق بی پایان ترین راز پاییز شدهزهرا نمازخواجو،بیتا...
در جهانی که پر شده از رنگ و ریا مهربان باش چو باران بهارزهرا نمازخواجو...
آرامش زیباترین حس دنیاست. زهرا نمازخواجو...
زندگی مثل قطار است. و ما همه مسافر زمانیک جایی ایستگاه آخر است و باید پیاده شد زهرا نمازخواجو...
بوی بهار هم سرحالم نمی کند چیزی زغم تنهایم کم نمی کند زهرا نمازخواجو...