شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
حسرتی مانده به این دل که خدا داند و بسبی تو مثل یه پرنده شده ام کنج قفسهر کجا نام تو باشد من همانجا هستمگرچه خوشحال نباشی تو از این کار عبسعشق تو قلب مرا باغ پر از گل کردهسبز و خرم شده .. اصلا چه نیازی به حرسلحظه ای روی خوشی داری و یک لحظه عبوسترش و شیرین شده این رابطه، خوش رنگ و ملسلرزه افتاده به جان من از این عشق تو یارزلزله های ...
فارغم از های و هوی این جهان در پیش تومرحمی بر این دل بیمار من باش و بمان سجاد یعقوب پور...
فکر میکردم که تنها اوست آرامش برایِ جانِ منراست میگویند باشد خوش صدای هر دُهُل از دور دست...
ربودی دل به یک لبخند زیبا از منِ بیچاره ی تنهاولی افسوس طی شد روزگار عاشقی و دلفریبی ها...
غدیر نقطه ی عطفی برای دین خداستصراط حق به دست نبی در غدیر ترسیم شد...
موج دریا آمد و هر چه نوشتم پاک کرددرد عشقت در دل دیوانه باشد بهتر است...
فتنه ها کردند تا دورم کنند از عشق توغافل از اینکه تو هم دردی و هم درمان من...
صبح است و دلم هوای یارم کردهبا چشم و لبش که او شکارم کردهچشمش عسل و لبش مربا ، به بهبا عشق خودش چنین مهارم کرده...
باور عشق تو سخت است ولی میدانممثل من عاشق تو هیچ کسی نیست که نیست...
دلم درگیر عشق او، تمام قلب من با او عجب حال عجیبی شد..به راه او رود جانم...
ارض مقدّس و پایتخت عشق مشهد الرضاستایران ما به لطف شهنشاهِ طوس بیمه است...
فرقی نمی کند که چگونه... چرا ، ولیتقدیر و سرنوشت به کام دلم نشد...
مثل پائیز و هوای ابری و تنگ غروبیاد تو چون بادهای موسمی سمت جنوببی تو سخت است و عذاب آور تمام لحظه هایاد خود را اینچنین بر قلب زار من مکوب...
قسم به دانه ی تسبیح مادرم که هنوزتمام قلب و وجودم پر از بهانه ی توست...
خسته ام از حرف تکراری ولی دیوانه ی...جمله های دوستت دارم، عزیزم میشوم...
ای راز سر به مهر من ای خوشترین غزلزیباتر از ترانه و شیرین تر از عسلعشقت شده بهانه ی بودن در این جهاناسم تو شد دلیل گشایش به هر عمل...
سَر بر سَر ولب بر لب وآغوش تو ای یار️رویای منِ عاشقِ دیوانه همین است!...