ایمان آورده ام؛
به صبحگاه آمدنت.
اگرنه،
سیاهی شب،
[نمایش اهریمن] ست!
لیلا طیبی (رها)...
اعدام شده است؛
شاخه های خشکیده
--بر پیکر درخت!
...
آه از برگ های خشکیده!
لیلا طیبی (رها)...
چه سخاوتمندست؛
-- [نسیم]
حتا به سرِ
علف های هرز!
لیلا طیبی (رها)...
صدها نامه ی عاشقانه را،
به فراموشی سپرده بود،
--پست چی ی لاابالی.
لیلا طیبی (رها)...
زخمه می کشد؛
بر تارهای اندوهگین شعر
--شاعری به تنهایی!
لیلا طیبی (رها)...
لبخندش؛
پُر از غم بود؛
حتا روی سِن تئاتر،،،
[دلقک پیر]!
لیلا طیبی (رها)...
شبیه تو،،،
برایم کی پیدا می شود؟!
...
وسع من کوتاه وُ،
ارتفاعت افزون!
لیلا طیبی (رها)...
نسیم زمزمه کنان:
گل های رازقی
بوی تو را دارند!
لیلا طیبی (رها)...
--در باغچه،
--در باغ،
یا جنگل؛
هرجا که پا بگذاری
درخت احساسم،
--پوست می ترکاند!
لیلا طیبی (رها)...
اندیشه های کهنه
صدها کارتُنکِ منحط
در ذهنم تنیده است.
(رها)...
آه،،،
دلیلِ رنج های بسیارم؛
دوری از توست...
مرا،
از رنج نبودنت؛
--بِرَهان.!
...
احساساتم گل داده اند!
از رقص پروانه ها
--در درونم می فهمم.
...
از اینجا نرو!
...
در این شهر،
برای رفتگان
دیگر فاتحه هم نمی خوانند!...
باور کردنی نیست،
اما،،،
هر صبح خورشید
از شانه های تو طلوع می کند.
(رها)...
تاریخش را نمی دانم!
فقط،
به قدمت
کلاغ های تاریخ دوستت دارم...
(رها)...
رویم سیاه!
اما باور بفرمایید،
تمام خطای من،،
دوست داشتن شماست.
(رها)...
از تو چه پنهان!
خودت به کنار،
از یادت هم،،
--شراب می ریزد.
(رها)...
من،
چه غریبانه،،
میان این همه تنهایی،،،
--جا مانده ام!!!
(رها)...
آی ی ی زندگی!!!
موهایم یا شرافتم؟!
کدامین،
به خطر انداخته تو را؟!
(رها)...
گره به گره وُ
رج به رج
دخترک،
بالا می کشید قالیِ دار را،
نکند کوتاه شود،
--دارِ آرزوهایش.
(رها)...
خالی است -دستانم-
در تهیدستی،
پُر است،
از نبودنت،،،
تنهایی ام!
(رها)...