پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ای ستاره ی مستنشسته بر استخوان شببگو چطور ریشه گرفتی از بطن آسمان در ریزش این همه دردنمی بینی که دریچه ها متن را طرد میکندحالا بگوبه کدام روزنه بگریزم؟که ابر بر سرم آوار نشودوخواب پوسیده زمین به مرگ نرسدبگذارپوست بیندازد گونه ی درخت !در این فصل بی سایه ومن برگردم به بند ناف به برگ های بهارکه لب های این قرن به لکنت افتادهکلمات به دست شکوفه می رسیداگر پای دشت ترک بر نمیداشت.مریم گمار...