پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آی ی ی مردم!به آیه های کدام پیامبرِ کاذب دل بسته اید؟!که،از عشق روی گردانید!؟...مگر فراموشتان شده ستپیامبران راستین، عاشق بودند! سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
خون را بر برف دیدچه جای گریهکودکی که بره ها را دوست می داری؟زمستانسُرسُره می سازدگوسفند از گلوی گرگپایین می رود سعید فلاحی(زانا کوردستانی)...
حکم می دهد اسفند: --گیسوانت در بند بماند!فروردین اما،،،تردید می کند....نومیدی؛چیز بدی ست...می دانم، می دانمهیچ اردیبهشتی\عطر گیسوانت راآزاد نخواهد کرد! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
شعرهایم را،،، مُثله کردم وُ،به آتش انداختم...... تو اما؛ابراهیم بودی که،از شعله و دود- به پا خواستی!لیلا طیبی (رها)...
حالا؛ تمام روز\موهای سیاه تنهایی را --شانه می کنم،و به ناخن های کبودش --لاک می زنم!تا پلشتی هایش را فراموش کنم! لیلا طیبی (رها)...
هاشور در هاشور ۱۱۱دلم،،، برایت خیلی تنگ می شود...ناخود آگاه، شماره ات را می گیرم اما،هیچ وقت جواب نمی دهی!...نمی دانم،،، نمی دانم\شاید پیش خدا تلفن را پاسخ دادن، --قدغن باشد!؟ سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
کوردم؛ آی ی ی کوردم،، کورد!شبیه بلوطی کهبا هیچ باد و بارانیریشه های ستُرگم؛ کنده نمی شود! سعید فلاحی (زانا کوردستانی)...
سربازِ بی اراده،انگشت بر ماشه می فشارد!زندانی ی نگون بخت با چشم های بسته،دندان به دندان می خاید، اما\ ***اسلحه حتا،،، --فکر نمی کند! لیلا طیبی (رها)...