پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ(عَلَیهِ السَّلام): شَیئانِ لَو بَکَتِ الدِّماءَ عَلَیهِما عَینانِ حَتّى تُؤذِنا بِذَهابِلَم تَبلُغَا المِعشارَ مِن حَقَّیهِما فَقدُ الشَّبابِ و فُرقَةُ الأَحبابِدو چیز است که اگر چشمان آدم اشک بریزد و خون ببارد تا سفید شود یک دهم آن ادا نخواهد شدیکی از دست دادن جوانی و دیگری فراق و جدایی از محبوب 🖤کتاب عاشقانه های علی و زهرا تألیف مرحومة دکتر سادات رضوى به سند از أنوار العقول من اشعار وصى رسول (دیوان...
روزی گفتیم فقط مرگ می تواند ما را از یکدیگر جدا کند، مرگ شتاب کرد و ما از یکدیگر جدا کرد...
نیمه شب میان قبرستان نرفته بودم رفتم به شوق دیدار مزارت نرفته بودم رفتم نخفته بودم، خفتم به روی سنگ مزارت به کنج خانه تنها نرفته بودم رفتمآرام بگریید یارم اینجا خفته است بیا ببینید که جانم اینجا خفته است...
چهار سال از رفتنت میگذره هنوز بعد از چهار سال، انتخاب قلبم فقط تویی و کسی نتونست جای تو بگیره...
من بغل خواستم و قول قیامت دادیاین دل لک زده ٱمید به محشر دارد...
می دانم که دیگر دیدن تو ممکن نیست!!می فهم که این تقدیر روزگار من بود که تو نداشتم باشم هنگام وداع با قبر تو لبخند میزنم و با تو خداحافظی می کنم با زخم کهنه ای که بر دلم نشسته است محبوب آسمانی من، نگرانم نباش من خوبم فقط در اینجا بغضی دارم و سوزشی در گلویم هست و آه حسرتی از دلآری هنوز بعد تو زنده ام و بی تو نفس میکشم، خودم را نگه داشتم ولی چیزی درونم ویران است💔...
خانه مان به همان شکل مانده هنوز همان عطری دارند که عاشقانه میخوانند هنوز تمام خاطراتت با من همخانه هستند همینکه مات می مانم از خاطرم می گذری هزار بار در این خانه می میرم چرا که تمام خاطراتت در این خانه منزل گزیده اند یکبار به یاد دارم اینجا نشستیم و آنجا چندین بار در اینجا خوابیدیم و اینجا باهم شام خوردیماینجا به تو توجه کردم دوباره چند سطر برات می نویسم...
هر چه رنگ بر تن کنم بی فایده است عاقبت رنگ غم رسوایم می کند 💔...
امشبی که آمده بودی به خواب منمن از غم فراق تو خوابم نبرده بود....
من روح خودمو با جسم عزیزترینم خاک کردم وای بر جسمم که تنها مونده ......
قالَ عَلِىٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ:اَلدَّهْرُ مُوَکَّلٌ بِتَشْتیتِ الاُْلاّفِ، إِنَّ اَلدَّهْرَ مُوتِرٌ قَوْسَهُ لاَ تُخْطِی سِهَامُهُ وَ لاَ تُؤْسِی جِرَاحُهُ یَرْمِی، إِنَّ اَلزَّمَانَ مُفَرِّقُ اَلْأَحْبَابِروزگار مأمور گشته به جدا و پراکنده کردن کسانی که عشق/ٱنس و ألفتی باهم داشتند، به راستى که روزگار کمان خود را(برای جدایی) چله کرده و با تیر آماده ساخته، تیرهایش خطا نمی رود، و جراحت هایش (از داغ فراق) مداوا نمی شود، همانا روزگار جدا کننده ع...
پرسید: شب تولدت کی بود؟ گفتم: همان زمانی که او را در حرم برای اولین بار دیدم...
دلتنگی عینِ یه جای شکسته روی شیشه ی عینکِ آدم میمونه ؛ هرجا رو نگاه می کنی،میبینیش!!!...
آه مِن الفِرَاقَقَلْبی مَدفونٌ فی العِرَاقُ...
هر دو ما سوختیم تو به مرگ و من به فراق تو همیشه...
تا قیامت شکر میکنم پروردگار خویش را آه، گر من باز بینم روی یار خویش را 🖤...
از نجف الاشرف که سمت مشایه رفتم دلم پیشت ماند چه سخت است فراقی که هیچ دیداری ندارد....
با کار غلط خشم ز معبود گرفتند در درس ثواب نمره مردود گرفتند ای وای بر مقلدان متوکل !! کز زائر حرمش سود گرفتند...
فراق محبوب شام غریبان عشاق است شبی که هیچ وقت به پایان نرسید...
یه عمر قیمه امام حسین (ع) خوردیم حالا فحش شو می خوریم ما پای عقیده مو ایستادیم...
اگر قیامت قصه باشد تورو من کجا ببینم؟...
گذشت این عمر و جوانی اما بهار را ندیده خزان شد...
دلتنگم و دیدار تو درمان من استبی رنگ رخت زمانه زندان من استبر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنیآنچه کز غم هجران تو بر جان من است...
ماه مردم تو آسمون رویت شد داره میدرخشه اما ماه من خیلی وقته زیر خاکه دیگه رویت نشده دلم براش تنگ شده 🖤...
این علی، علی سابق نیست خوشیم که برنمی گرده حق داره آخه با این دستاش زهرای شو خودش کفن کرده با یه دل شکسته، دستای پینه بسته علی رفتبهتر بگیم ما روزی که رفته زهرا علی رفت...
دلتنگی من صدا ندارد اصلا..راهی است که انتها ندارد اصلا ..گفتی غم تازه ای برایم داری این خانه پر است جای ندارد اصلا...
مرا ز هجر مترسان، گذشت آن زمان که سخت تر از مرگ فراق و هجران بود...
بعد از تو هیچکس در دلم گذر نکردکسی نیست در جهان که بگیرد جای تو؟!...
به چرخ روزگار گشتیم ولی سامان ندیدیم ما کویر تشنه آبیم ولی باران ندیدیم...
اشک ناخودآگاهاشکی که از گوشه چشم با دیدن عکس تو سرازیر میشه یادآور هم خاطره ست هم خون دل هم آه حسرتی که از جانم بیرون میشه دلتنگتم...
شاید مرگ بتواند جسم و نگاه ها دو عاشق را از هم جدا کند اما هرگز قدرت ندارد که قلب و یاد تو را از من دور کند 🖤 کربلایی/سادات 🥀...
سلام على حسرت بَقیَت فی القلب؛ و ربّما ستبقىسلام بر حسرتی که در قلب 🖤ماند و خواهد ماندالقلب💔مجروح و محزون من مصیبتک و چه سخت است وداع با تو وقتی طاقت جدایی نیستجسمم می رود اما روح و قلبم کنار می ماند پنجشنبه های دلتنگی وادی السلام نجف الاشرف...
مرگ یعنی لحظه جدا شدن روحمن پرواز میکنم اما روحم کنار تو ماند...
اگه دلت براش تنگ بشه چیکار میکنی؟ + خب بهش زنگ میزنم یا قرار میذارم ببینمش دیگه اگه نتونه جواب بده یا نیاد چی؟ + برای چی نتونه؟ هیچی ولی کاش دلت برای عشقت که دیگه تو دنیا نیست تنگ نشه...
خنجر شمر بهانه بود آخر غصه فراق کارش را تمام کرد...
در خواب دیدمش...+ بعد چه شد؟- آرزو کردم همان اتّفاقی که برایِ اصحابِ کهف افتاد برای من هم بیفتد......
روزهای زندگی را نمیخام وقتی تو دیگر زنده نیستی شاید هم من مرده ام که بعد تو انگار زندگی نیست علی محمد ملکی...
آتشی که تو با رفتنت به زندگی من زدی هیچ فاتح ویرانگر در تاریخ به خلق نتوانست بزند نه اسکندر با تخت جمشید، نه اودوآکر با رم و نه چنگیزخان مغولبا سمرقند و بخارا...
من اختیار نکردم پس از تو سادات دگربه غیر غم که آن هم به اختیارم نیستبه رهگذر تو چشم انتظار خاکم و بسکه جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست...
پرسید: چند بار دیدیش که اینطور عاشق شدی؟ گفتم : یک دو نگاه پرسید: چند وقت است گرفتارش هستی؟ گفتم : سالها...
حرف زیاد است اما حوصله ای نیست از بغض عمیق به گلویم گله ای نیست گر روزگار نکشد مرا، بی شک فراق تو می کشد مراعلی محمد ملکی...
برای شب هایی که بدون تو گذشت من نمی شناختمت من ناراحتم...
امروز روز گرم و سختی بود. مشغله روزمره و گرانی، تورم. افزایش دو برابری اجاره به صاحب خانه هیچ چیز نتوانستم بگویم. الان که این را می نویسم در اتوبوس خط واحد کهنه هستم که آرام مرا به سمت خانه می برد. جایی که تو منتظرم هستی. با همان لبخند همیشگی و زیبایی خاص . در را برایم باز میکنی و دیدن چشمان آهو مانندت برای کل روز بس است. حال اینکه تو آنقدر خوب هستی که مرا محکم بغل میکنی و می بوسی دیگر حرفی برای افکار منفی و خستگیم نمیگذاشتی لباس عوض میکنم و چا...
زندگی اجباری ست، درد ما تکراری ست زخم ما هم کاری ست صاحبخانه جوابمان کرده ما فقط مهمانش تا سر این ماهیم روزمزدیم اما با همین دخل کم و خرج زیاد کربلا هم می خواهیم...
چشمامو می بندم و خیال میکنم اینجاییولی وقتی چشمامو باز میکنم و می بینم نیستیتازه میفهمم که چقدر دلم برات تنگ شدهمی دونی چرا هر شب اینجام؟ چون هنوز عطر خوش خاطرات باهم بودن داره بهشت من اینجاست جایی که محل قرار عاشقانه مان بود تو دوست داشتی، هر روز تحمل دلتنگی ت آسان تر می شود، زیرا یک روز بیشتر از آخرین ملاقات مان گذشته است و یک روز به ملاقات بعدی مان نزدیک تر می شوم. روزی که به دوری از تو تمام شود ارزش زندگی کردن ندارد تنها جای گذر(پایا...
تنها جای گذر (پایان) عمر کاش همین جا باشد در هوای تو...
دیگه پیشت اومدن سخت شده دلم آبادان شده برات...
تو داروخونه پیدا نمیشه همه دواها بعضی وقتا برای اینکه آروم بشیفقط باید ببینیش...
اُرَدِّدُ طَرْفِے فِی الدُّنْیا، فَلا أَرۍٰوُجُوهَ أَحِبّائِیَ الَّذِینَ أُریدُهر چه در دنیا چشم خود را به این طرف و آن طرف می گردانم، چهره های دوستان خود را که جویای آن ها هستم، نمی بینم...
تصدقت گردم ساداتم 💚... چه عیدی چه فطری؟ به حضرات آقایان قم و نجف بگویند فطریه غالب آنکه قوتش رنج است و فراق چه مقدار است؟ استفتاء کنید خون دل خوردن از مبطلات روزه نیست؟ این فراق من و تو ای جان کفاره کدام گناه لایغفر است؟ هزار مقابل بذل می کنم که کنارت باشم آنکه دل در گرو یار دارد حکمش مسافر نیست؟ دل در تربت یار دارد تن در سیستان ؟ وطن مگه کجاست جز تربت محبوب جان وادی السلام، چه بی وطنم من و چه دور از تو مقبول است دل شکسته باش...