متن وفاداری
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات وفاداری
هرگز تمناے وفـاבارے مکن ز بے وفـایان.
محدثه، عشق ابدیم،
در دل من همیشه جای توست،
دوستت دارم، با هر نفس،
تا انتهای راه، همراه تو هستم.🌹❤🌹
مرغ او مرغ غزلخوان مرغ من کلاغ بدخوان
مرغ او هما ومن را بوف اواره و شب بان
گفتش کجا شتابان به مسیری دیگرانی؟
گفتمش خجسته من،ما به یک یار تا به پایان
مهرم دل نمیشود.آنکه وفا ندارتش
به هوای چشم تو،
من ندهم دل به کسی.
تو ای تنها دلیل و آخرین شوق نفس در تن.
بیا تا آخرین لحظه کنارم باش و یارم باش.
در مسیر عشق ورزی گر نابلد هستم بسی
صادق و بی ادعا جان پای چشمت میدهم
✍ مهرانه
@bzahakimi
هماره، بر وجودِ مهر، حسّاسم
نگاهت میکنم، با چشمِ احساسم
که تا مهرانهی نابِ وفایت را
ببخشی بر دلم؛ ای نوگلِ یاسم
از هـــمه عـــالم بُریدم پای تو ماندم فقط
پس تو هم با من بمان و دل بِبُر از عالمی
نمی دانم چه کردی با دلِ دیوانه ام ای دوست
که بی تاب تو ام هر چند با من بی وفا هستی
به دل جـفا تو نمـودی و من وفا کردم
درون جـان و دلم عشــــق تو بنا کردم
بیا بیا که جهانم ،جهان شیدایی است
از آن زمان که به غیراز تو را رها کردم
«دوستی» یعنی اینکه من بی هیچ تردیدی
تو را شایسته ی آن می دانم،
که امانت دارِ بخشی از آبرویِ من باشی.
خورشید را در آغوش کشیده، سر به سوی نور دارد؛
گل آفتابگردان، نماد امید و وفاداری، حتی در روزهای ابری هم نور را میجوید.
تو هم مثل او باش؛ رو به روشنایی بایست.
من، با شعورِ عاشقی، هر روز، عادت کردهام
برپا کنم بزمِ صفا، در پیشگاهِ دلبرم
او پادشاهِ دل شود؛ من چون ندیمی باوفا
پروانهوار و، پُرتپش، گردِ حریمِ سرورم
صد جام گیرم، از لبش؛ با بوسههای عاطفه
بهکام و رویایی شود، احساسِ پُرشور و، شرم
🥀🐝
@bzahakimi
گلم! جز «تو»، نمیخواهم سری را؛
نمیخواهم، به جز «تو»، دلبری را؛
نباشد، حسّ من، مانندِ زنبور؛
که بعد از «تو»، بجوید، دیگری را...
پیمانِ دلم؛
تنها،
با عشقِ تو شد محکم؛
هان!
ریزشِ احساست،
بر جان برسان؛
هر شب!
مدامت دست میشویم تورا شادت بگردانم
به خود ازار میدارم که ازادت بگردانم
مدامم مست میداری نسیم از تاب مژگانت
من ان مخمور دیروزی خمارانت بگردانم
دریغا که نشانت نیست حتی رحم بر،مارا
تو کافردل، یقینم شد،ز ایمانت بگردانم
شبی میرفت شمیم ات تا ثریای وفاداری
کنون باید که بهرام...
عهد بستم که غیر از تو،
ز هر عالم و ادم بکنم دل.
رویایی درسردارم
لباسش را باید خیاطی بدوزد
که عاشقی بلد باشد
میخواهم درشهرعاشقی به تن کنم
شهری خیلی دورتر از اینجا
دیوارهایش پرازنقاشیهای وفا،صداقت، مهربانی، انسانیت و ..
شاید نیمه گم شده ام را پیدا کنم
عجب حکایتی دارد دل من
با تافته های جدا بافته اش
༺ منم آט سایـہ کـہ בر هر قـבم با توست..