پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
بگفت مو بور تو با چشمان میشیکه از هر خوشگلی صد کوچه پیشیدلم را بردی دیگر فرق نداردمسلمانی یهودی از چه کیشی...
قسم بر موی مشکی چشم میشیکه تو از خوشگلی صد کوچه پیشیشدم عاشق به من فرقی نداردمسلمانی یهودی از چه کیشی...
یکبار هم لابه لای این همه کیش، مات من شوارس آرامی...
زندگیشطرنج با جبر استتا پایان عمرانتخابت را بڪن...!یا مات اویا ڪیش خود...
مات بازی نگاهت شدمانگار کیش شده به دنیا امده امدست از این دنیا بریدم انگار که اغفال شدمعاشق معشوق شدیم ولی چه زیبا انکار شدمدست به سکوت زدم تا که دور از اندوهت کنمفارغ از اینکه گم در چاله اندوهت شدمهرچه نزدیک تر شدم دور تر شدمباختم به بازی و مایوس تر شدم......
من اون شاهی ام که جلو چشای تو کیش و مات شدم ......
وا نکن پیراهنت را ماه می افتد زمین! خَم نشو از گردنت الله می افتد زمین !باز و بسته می شود پلکت و یا خیام مستگاه بر می خیزد و آنگاه می افتد زمین!؟تا تو غمگین می شوی یک آن جهان می ماندوبا صدای خنده هایت راه می افتد زمینبرگ ریزان می کنی همزاد پاییزی مگر ؟؟برگِ سرو از دیدنت چون کاه می افتد زمین !مِه تمام کوچه های شهر را خواهد گرفت بسکه از عمق وجودم آه می افتد زمین!خواستم در بازی شطرنج دل کیش ات کنم صفحه می ریزد به هم...
پیوسته در آرزوی میقاتی تودر کیش دلم تا به ابد ماتی تویکریز رباعی و غزل میخوانیشاید که دبیر ادبیاتی تو...
انگار نفرین کرده اند این خاک را اجداد ماتا بوده زاری بوده و تا مانده غم در یاد ماما نسل بازی خورده ایم آتش به پرهامان زدندشاهان به آتش بازی و نیرنگ و استبداد مابازندگان بازی شطرنج قدرت نسل ماستپایان بازی مات بود از کیش مادرزاد مایا زیر آواریم و سنگ یا غرق سیلابیم و جنگانگار نفرین کرده اند این خاک را اجداد ما...
در زندگی / بر خلاف شطرنج/ بازی بعد از کیش و مات هم ادامه پیدا می کند...
شطرنج زندگی من ...همیشه بی پیاده بود/ همیشه کیش و مات من آسون و خیلی ساده بود...