متن ارس آرامی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات ارس آرامی
پنج شنبه ابری ست با بغض
روی دشت خاطرات...
پنج شنبه پنج نم باران است بر یادها، آرزوها، خاطره ها...
پنج شنبه نسیمی است که رها
در دالان هزارتوی گذشته ها می گذرد
و بر خاطرها گرد یادآوری می پاشد..!!
ارس آرامی
پنج شنبه چون پرنده ای ست که بر فراز مسلخ خاطره ها پرواز می کند
بر هر آنچه گذشت
تا به یاد آورد آخرین خاطره ها، دیدارها و لبخندها را...
پنج شنبه همان بغض آرزوهاست که در پیچ و خم هزارتوی بایدها و نبایدها غرق شده است...
ارس آرامی
باز به خیابان شهر، نم باران زده است
چتر و باران هست و من همراه را گم کرده ام
ارس آرامی
تو حس موزون رنگین کمانی
همان حسی که ابر را به زایش،
و زمین را به رویش،
و خورشید را به تابش می کشاند
من عطر تورا از تبار دوری میشناسم
که از قبیله افسانه های هزار و یک شب است
گیسوانت در باد شمیم عشق میدهند
و این چه...
صدها بیت الغزل در وصف چشمانت سروده ام
خاک بر سرت لااقل یک ذره با احساس باش!
ارس آرامی
سر صبح ندارد این شب هجران تو!
ارس آرامی
امان از رفت و آمدهای بی مورد، که بی مورد
دلم را درد آورد و سرم را درد سر بخشید
ارس آرامی
لب به احساس زدم مست شدم، فهمیدم
شاعران مست ترین طایفه هشیارند!
بی خود از حال شدن گرچه گناه است ولی
شاعری جرم قشنگیست اگر بگذارند!
ارس آرامی
شبی صورت خیالش شکارچی رویای من شد،
صبح که بیدار شدم،
کمان ابرویش را به لب گرفته بودم!
ارس آرامی
رفتنت دارد پا به سِن می گذارد
بر نمی گردی!؟
ارس آرامی