هر چه می خواهی ببر/ اما مرا از یاد نه
هوا خواه توام جانا و میدانم که میدانی
همدرد منی هم درد منی!
اما بهار من تویی من ننگرم در دیگری!
ما را که * تو * منظوری خاطر نرود جایی...!
یه عالمه دوست دارم دورت بگردم
دوست داشتنی تر از تو تو دنیا پیدا نکردم
بی تو میمیرم
تنها دارایی دلنشین منی
*عشق* یعنی وقتی نباشه با همه ی آدمای دنیا هم احساس تنهایی می کنی
تو چه دانی که چه ها کرد نگاهت با من
من انِ توام مرا به من باز مده
تو یه نفری ولی همه کس منی
من...از قیدت...نمی خواهم....رهایی...
عشق را هیچ پایانی نیست ! یار وقتی که تویی
پاییز را در کنار تو دوست دارم
دگر به دست نیاید چو من وفاداری
بهت قول میدم که فردا بیشتر از امروز عاشقت باشم
تو آن بلای قشنگی که آمدی بسرم
میشه زنده بود و زندگی نکرد فقط کافیه تو نباشی
ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام
دلبر جان که تو باشی... مگر میشود آرزویی در من بماند!؟
* من حسودم * اصلا میدونی ... دق می کنم... کسی سمتت بیاد
برای من *تو* همه دنیامی ...