متن اعظم کلیابی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اعظم کلیابی
خیال و خواب تو بامن همیشه همراه است....
شبم به لطف جمال تو غرقه در ماه است...
نمیشود شبش از نور و روشنی خالی....
کسی که از تو و مهتاب رویت آگاه است...
کلیابی
کاشانی
ای عشق بمان امید و ایمانم باش
آرامش روحم و دل و جانم باش
حاشا که تورا گذارم از دست روی
با جان و دلم بمان و جانانم باش
از من نشود تورا بگیرند ای عشق
در خانه ی دل همیشه مهمانم باش
کلیابی
بانوی کاشانی ❤❤
بدجور دلم به پای تو افتاده
صیدی که شده فدای تو افتاده
آغوش تو را طلب کنم هرلحظه
اینک که دلم به پای تو افتاده
کلیابی
کاشانی
دیگر آبادان که نه ویرانه ی درد وبلاست
کوچه و پس کوچه اش این روزها ماتم سراست
از ندانم کاری و مکر شیاطین رجیم
گریه دارد رونق و هرگوشه اش بانگ عزاست
خورده بر دلهایمان ناباورانه نقش داغ
من نمیدانم که این آثار نفرین یا دعاست
آنکه دارد آرزوی مرگ...
ای کاش کمی فکر بهاران باشیم
دلواپس حال گلعذاران باشیم
حالا که هوای شهرمان آلوده است
ای دوست بیا شبیه باران باشیم
گل میکنم باز ازمیان زخمهایم
هستی شبیه نوش دارویی برایم
یک شهر دستانش دخیل آسمان شد
وقتی که فهمید ازنفس افتاد پایم
فراوان گفته ام باتو که چون جان دوستت دارم..
تو هم ابراز عشقی کن. مده با طعنه آزارم..
بمان پیشم که میمیرم من از دوری تو آخر
مرو بامن بمان گاهی. بده توفیق دیدارم...
آشوب میگردد دلم وقتی که میبینم
دلهای عاشق خسته از جبر زمان هستند
وقتی کسی دلواپس مرگ قناری نیست
یعنی که مردم ظالم و نامهربان هستند
عشق مثل گل به شاخه دیدن است
دست عاشق لایق بوسیدن است
شبنم اشکی بروی گل نشست
کاش میشد غصه را درهم شکست
شکسته بال وپرم در خیال تو ای عشق..
بگو چه چاره کنم با ملال تو ای عشق..؟؟
حضور پاک تورا خواهم از خدا. زیرا...
مرا به اوج رسانده کمال تو ای عشق..
بمان و باعث اوج و عروج حسم باش..
که تازه میشوم از شور وحال تو ای عشق...
نمیرسم...
بحری به قول منزوی دریاست چشمت
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
چشم تویک دریا پر از ماه است وبانو
درساحل روییایش گرم تماشاست
کلیابی کاشانی
فراوان گفته ام با تو که چون جان دوستت دارم...
توئی داروی هردرد و. شفای قلب بیمارم..
کلیابی کاشانی
درست کنار ثانیه های بی قراری ام
کنار دل شوره های شیرینم
تو کنارم هستی ، در قلبم
و چه جایی بهتر از قلب یک عاشق
میدانی...؟
حتی اگر دنیا را داشته باشی
وقتی قلبی برایت نزند...
فقیر ترین انسانی...
تودر قلبم هستی محبوب زیبایم
قلب من خانه ی توست...
زمان عاشقی بگذشت و من در حسرتم بی تو
خدا را شکر از این بابت که در هر حال خوبی تو
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
درست کنار ثانیه های بی قراری ام
کنار دل شوره های شیرینم
تو کنارم هستی ، در قلبم
و چه جایی بهتر از قلب یک عاشق
میدانی...؟
حتی اگر دنیا را داشته باشی
وقتی قلب عاشقی برایت نزند...
فقیر ترین انسانی...
و چه خوشبختم که تو را در قلب خود...
سلام ای نازنین یارم
ببین بدجور بیمارم
بیا امشب به بالینم
بشو یک شب پرستارم
ببین هرم تنم داغه
یه کم تبدارو بی حالم
سرم سنگین شده عشقم
قشنگ نیست حال و احوالم
چشام یه کاسه ی خونه
شدم لیلی دیونه
دارم هر لحظه میمیرم
تو تنهایی این خونه
یادت...
خانه ی این کدخدا هم عاقبت ویران شود
ظلم بی حد میکند نفرین عالم پشت اوست
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی