رفیقات کم باشن اما خاص باشن مثل شما
دردم به جان رسید و طبیبم پدید نیست داروفروشِ خسته دلان را دُکان کجاست؟
با من کنار بیا همچون ماه با نیمه ی تاریکش
قوی ترین مرد دنیا هم باشی ، باز محتاج خل بازیای یه دختری !
چه تعهد شیرینی.دستهایش مرابه تمام مردهای سرزمینم... حرام کرد...!
دوست داشتنت تنها تقویمی بود که جمعه نداشت...
ای همه میل دل من سوی تو قبله جان چشم تو و ابروی تو...
عشق جان است... عشق تو جان تر
یک استکان پر از چای و حس بودن باهم نمیدهم به جهان این خلوصِ چایِ دوتایی
دوستت دارم نه از روی شکم سیری به تو آنگونه محتاجم که جوانه ای به نور
ما را هنر چشم تو عاشق بنمود..
دست هایت سرنوشت من است رهایشان نمی کنم
یهو چِش وا کردیم دیدیم دلمون واسش ریخت، مثِ برگای پاییز..
هم شاه منی هم جان منی
مرهم جان من تویی
مادر کلمه ای که در همه زبان ها به عشق تعبیر می شود.
شارژ شگفت انگیز فقط بغل تو
ضامن که رضا باشد من آهوی دربندم... آقا بطلب حتما کم می کند از دردم...!
خدا جونم شوهرمو از شر دخترای سلیطه حفظ کن
عشق یعنی کودتای چشمان تو در قلب من
و من عاشقت شدم عشقی که کسی از آن خبر ندارد جز آنکس که تو را آفریده...
عشقم، من هرگز ترکت نخواهم کرد...
خیالت بی خیالم نمی شود چرا...!؟
به من در عمق نگاهت که ناکجای جهان است وطن بده...