تنی به آب شعر زدم شُر...شُر اشک
خاطراتِ نگاهِ شیرین یادگارِ چشمانِ عسلی
هزار شانه دارد فرشی که موهایش کوتاه است
چین و چروکِ چهره ام امضای دستِ روزگار
انتظار تکلیف آدینه ها
ببین منو! بیخیالت نمیشم
غرق شدن تو خیال قشنگ ترین نوع مرگ تدریجیه..
برای با تو بودن یه راهی پیدا میکنم
دنیا پره از کارداشیان،دایانا باش!
دلتنگی یعنی... اذان به افق چشم هایت
جانِ دلم، تویی آرامه دلم
بی عشق سر مکن، که دلت پیر می شود …
حوصله سکوت اگر سر رفت! چاره دگر فریاد است
من خوشم با سایه ی زلفِ خیال انگیزِ او
خنده بدمستی است در ایّامِ ما، هشیار باش
ما به تو مُستأنسیم، تو به چه مُستوحشی؟
درد را با دردمندان التفاتی دیگر است....
کیست جز گریه به دلتنگی ما رحم کند..؟
پس از تو چیست دلم؟ برکه ای ست بی ماهی
سهم من از چَشمانت" "تنها غرق شدن بود
کنار منی و تمام جهان سوی دیگر
هرچه تبر زدی مرا زخم نشد جوانه شد...
. خدایا... این درد جهانی شده رادوربریز!
لا أُریدُ منَ الْحُبِّ غَیْرَ الْبدَایَةِ از عشق چیزی جز آغاز نمی خواهم